معنای سیاسی هواپیما وفرودگاه

اردوگاه پرواز

یک:

چندی پیش به لندن رفتم- نرفتم. از «اینجا» به سمت «آنجا» پرواز کردم اما هیچگاه به «آنجا» نرسیدم. این تجربه را «فرودگاه» و همبسته آن «مرز» می سازد. فرودگاه ها مرز سازی های جدید در درون مرزهای دولت-ملت ها هستند وبه سبب همین خصلت به گونه ای مازاد کنترل می شوند. فرودگاه واجد این خصوصیت ویژه است که هنگامی که شما در فرودگاه هستید در(in)کشوری هستید اما هنوز در(to)آن کشورنیستید. فرض بگیرید شما در فرودگاه لندن هستید، دوستی با شما تماس می گیرد و می پرسد: رسیدی لندن؟ پاسخ به این سوال به سادگی ممکن نیست. در واقع فرودگاه ها به «بودن» در مکان جغرافیایی ملی بُعد سوم می دهند(بودن/نبودن/بودن-نبودن)؛ گونه ای «ماشین زمان» یا در فرهنگ عرفانی طی الارض. در ژانر تخیلی ماشین زمان، فرد جایی هست که نیست. تا پیش از فرودگاه ها این اتفاق تنها در تخیل ممکن بود. به عبارتی می توان گفت که فرودگاه ها نه تنها تخیل تاریخی پرواز را عملی کردند که تخیل فلسفی بی سرزمینی را نیز محقق ساخته اند.

دو:

یازده سپتامبربه عنوان شاخص ترین لحظه پیوند هواپیما وسیاست، لحظه ای است یگانه – پس از پایان جنگ جهانی دوم- که انسان غربی به واقع ترسید. تمام سیستم عریض وطویل دانش با پشتوانه ایده پیشرفت ، تصویری از انسان غربی برای او ساخته بود که پایانش در بستر بیمارستان رقم می خورد. حالا میدید که بار دیگر او در خیابان می میرد. بخش عمده ای از هیستری عجیب وغریب غرب نسبت به تروریسم (بوشیسم) به برهم خوردن این تصویر باز می گردد.

 پس از یازده سپتامبر، فرودگاه ها بیش از پیش، تنش زا شدند. فرودگاه به سبب مرزسازی مجدد اساسا جایی پرازتنش سیاسی است. برای همین است که فرودگاه ها تا این حد برای دولت حاکم، اهمیتی سیاسی دارند وتسخیرآن چیزی دست کم از تسخیر کاخ ریاست جمهوری ندارد؛ اما علاوه بر این پس از یازده سپتامبر به چیزی شبیه اردوگاه ها تبدیل شدند. در زمانی که فرد «غریبه» در فرودگاه است، به سبب استقراربر روی مرز داخل وبیرون، واجد وضعیتی خاص است که در هیچ موقعیت دیگری آن را تجربه نمی کند. به جز «حاکم» کسی نمی تواند بر روی مرز قانون قدم بردارد. هرکسی یا خودی است یا بیگانه، یا درون است یا بیرون. فرودگاه ها مکان هایی هستند که افراد را برای مدتی کوتاه به بیرون از مرزهای دولت- ملت ها پرتاب می کنند. این بیرون بودگی متضمن اِعمال سخت ترین شرایط کنترلی و مراقبتی(به تعبیری اردوگاهی) برآن هاست. بیراه نیست اگر بگوییم فرودگاه ها بالاخص پس از یازده سپتامبر چیزی نیستند جز کریدور های پر زرق وبرقی که در دو سوی آن سربازانی تا به دندان مسلح با دوربین ها واسلحه هایشان به شما لبخند می‌زنند. باکوچکترین رفتار یا حمل شی مشکوکی در آنجا اردوگاه های مدرن خود را به ما می نمایانند. برای همین است که در فرودگاه ها هویت ملی،مذهبی، قومی و حتی چیستی اسم کوچک با وجود صدها قانون حقوق بشری بیش از هرفضای دیگری تنش زا می شوند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مناطق جنگی در دنیای پس از یازده سپتامبر بین هویت های سیاسی فرودگاه ها هستند. برای ما فرودگاه جایی است که باید از تمام توانمان استفاده کنیم تا بقیه را متقاعد کنیم که تروریست یا چیزی شبیه به آن نیستیم.

باید اینجا به نکته ای اشاره شود. یازده سپتامبر، سالروز کودتای نظامی نیروهای وابسته به ایالات متحده علیه دولت مردمی آلنده در شیلی نیز است. نکته اینجاست که پس از حمله بنیادگرایی اسلامی به برج های تجارت جهانی، دال یازده سپتامبر از این واقعه خالی شده است. دیگر یازده سپتامبر شیلی در رسانه ها و خاطره ها نیست. یازده سپتامبر تماما انباشته از چیزی دیگر شده است. هواپیماهایی که در خیال قرار بود آمریکا را سرنگون کنند، کثافت او را پنهان کردند.

سه:

 فرودگاه ها برخلاف ایستگاه های قطار کمتر حامل احساسات انسانی ناشی از سفر یا ملاقات بوده اند. ادبیات و ایماژهای سینمایی پُراست از تصاویر احساسی انسانها در ایستگاه های قطار. چیزی که کمتر با واسطه فرودگاه ها اتفاق می افتد. شاید به همین دلیل که فرودگاه ها به سبب موقعیت ژئوپلتیکشان اضطراب آورند و رومانس را پس می زنند.

چهار:

 سیاست با کمتر شی ای به اندازه هواپیما پیوند خورده است.

* منتشره در بی بی سی

بیان دیدگاه