چاوز يا همان نابودي چپ

SeanPenn-HugoChavez

SeanPenn-HugoChavez

همسايه‌ای ونزوئلايی داشتم. دانشجوی اقتصاد بود و بسيار خونگرم. آنروز بعد از ظهر جلوی در خانه ديدمش با يك پاكت كوچك شيرينی. گفت شكرانه‌ی مرگ چاوز است. خوشحال بود، خيلی. در صحبت‌هايش چاوز، ديكتاتور بود. ديكتاتوری كه با پول نفت از «يك نفر يك رای» به بهترين نحو به نفع خودش سواستفاده می‌كرد و…
گفت كه دايی‌اش از مخالفين چاوز بوده كه بعد از چند بار بازداشت، جنازه‌اش را خانواده‌اش در جنگلی پيدا كرده بودند. به همسايه‌ام گفتم كه به دوستانم داستانش را خواهم گفت. اما در بين همه گفته‌هايش، جمله كوتاه تكان دهنده‌ای بود كه می‌توان از پس آن راه‌های ديگری برای تأمل گشود. داشت از دايی‌اش می‌گفت كه به ميان حرفش پريدم:
– دايی‌ات جزء اپوزيسيون بود؟
– نه نه اون فقط يه چپ بود.
بنظرم می‌آيد بيراه نيست كه پيش از آنكه با اطلاعات كم بگوييم چاوز و چاوزها چه هستند يا نيستند، باز به اين پرسش بنيادين بازگرديم كه چپ چيست؟ اتفاقا چاوزها اين سوال را تازه می‌كنند.
اطلاعات زيادی از چاوز و دوران حكومتش ندارم ، اما چند روايت اصلی را توانسته‌ام از دوران چاوز بفهمم؛ پس آنچه می‌نويسم تنها برداشت‌هايی كلی است از امثال او و هشداری به چپ.
الف) سياستمداری كه به سمت فقرا می‌رود و از آنها مدام سخن می‌گوید، و حتی شاید شكم‌شان را سير می‌كند، دانش علم سياسی متداول، او را سياستمدار چپ نامگذاری می‌كند. اين نوع نامگذاری‌ها از ماهيت منطق حاكم بر جهان سرمايه‌داری و دانشنامه‌نويسی مرسوم در آن، بر می‌خيزد. منطقی كه علاقمند است پديده‌ها را همچون كالاها تقسيم‌بندی و نامگذاری كرده و تقاضای بازار را در پس اين عرضه، برآورده سازد. چيزی شبيه برنامه‌های تبليغاتی زمان ورشكستگی اقتصادی كه سويا را گوشت گیاهی نامگذاری می‌كنند.
می‌دانيم كه تا چه حد اين نامگذاری‌ها فرمال و تقليل‌نگر است. پی‌ير بورديو در شرح نيت نامگذار‌یِ فرمال پديده‌ها ( آنجا كه درباره تقسيم كار علوم اجتماعی به جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی و… توضيح می‌دهد) اين توجه را می‌دهد كه چگونه قرار است نام‌ها جای پديده‌هايی را پر كنند كه بودنشان برای سيستم مخاطره آميز است. سيستم در فرايندی هوشمندانه جای پديده‌های پيشاپيش حذف‌كرده‌اش را با نام‌هايی پر می‌كند كه هم در برابر هجوم تقاضاها پاسخی داشته باشد و هم از خطرات آن پديده، خود را در امان نگه دارد.
يادمان نرود كه سرمايه‌داری هم مثل هر دستگاه كلان ديگری نيازمند دشمن برای ادامه حيات است.

ب) گی‌دبور در كتاب درخشانش «جامعه نمايش» می‌نويسد:
«نمايش، همچون جامعه مدرن، توأمان واحد و منقسم است. همچون جامعه مدرن وحدت‌اش را بر پايه نفاق بنا می‌سازد. اما تناقض نيز، آن گاه كه در نمايش ظهور می‌كند، براثر واژگونه شدن معنايش نقض می‌گردد. به گونه‌ای كه تفرقه‌ی نشان داده‌شده ، وحدتمند است و وحدت نشان داده‌شده دستخوش افتراق.»
نظام مصرفی و سيستم اقتصادی وسياسی پشتيبان آن، سازنده جامعه نمايش است. دراين جامعه هر پديده‌ای نقش خود را بازی می‌كند: كسی نقش استاد چپ و كسی نقش سياستمدار چپ. نقش‌هايی كه نياز است اشغال شوند و می‌شوند. بيراه نيست كه چاوز با احمدی‌نژاد وحدت می‌كند و بر اساس اقتضای نقشش حرم امام رضا می‌رود و چفيه می‌اندازد؛ وحدتی در اوج نفاق‌ها و شکاف‌ها. تناقض‌ها و جدايی‌ها هم از اين دست است. جدایی از غرب و سرمايه‌داری و كارتل‌های اقتصادی چيزی جز بازی در اين نقش نيست. آنكه در ظاهر درجنگی بی‌پايان با نظم حاكم بر جهان سرمايه‌داری است، در وحدتی بی‌نظير با اوست؛ اوست كه سازوكار نمايش را بازتوليد و نقشش در اين هارمونی را انجام می‌دهد: با باژگونه كردن معنای اصلی چپ و فروكاستن آن به مجموعه‌ای از نمايش‌ها. و در مجموع كمك به نابودی آن.
اينجاست كه بايد پرسيد چپ چيست؟ چپی كه قرار باشد به هم‌پيالگی با قذافی و موگابه بينجامد، به كشتار سوريه و تهران بی‌تفاوت باشد، دموكراسی را به آدابی نمايشی تقليل دهد، با پر كردن حداقلی شكم‌ها ذهن فقرا را برای روز انتخابات از نام خود پر كند ( فقر خرد و فلسفه)، در نهايت با نشان دادن آمار توسعه اقتصادی و پيشرفت ( آرمانشهر سرمايه‌داری) خود را قهرمان مردم نشان دهد، مدام صدايش در رسانه‌های خودش و در حال سخنرانی‌های آتشين انقلابی اما به غايت كيچ به گوش برسد، از هيچ تلاشی برای ماندن در قدرت فروگذاری نكند و…. اين چپ نيست، نمايش كسی است كه نقش چپ را برای نظام حاكم بر جهان بازی می‌كند. انجام دادن همان كارهايی است كه يك برلوسكونی می‌تواند انجام دهد. شکل دیگری از ماشین فقیرسازی و تولید نابرابری است.
خالی كردن چپ از دغدغه‌ی چپ و انباشتن آن از فرم‌ها و نمايش‌ها ساختن تن بی‌جانی از چپ در گوشه‌ای از جنگل‌های كاراكاس و هاوانا و پكن است. و چه لذتی می‌برد آن كه دشمنش دلقك است. دلقكی كه هم می‌خنداند (سرطان كار دشمن است) و هم به اندازه كافی می‌ترساند (چيزی دلخواه برای ساختار توليد ومصرف).

بیان دیدگاه