دو اپیزود درباره جام ملت های اروپا

یک: پنالتی پیرلو در بازی با انگلستان

برای زدن ضربه چیپ، پا باید به گونه ای خوددارانه به زیر توپ ضربه بزند. پا نشان می دهد که در زدن ضربه اش شرمنده است اما نتیجه کار که ترکیبی است از پیروزی و تحقیر حریف، جسارت او را نشان می دهد. شبیه زبانی است که کلماتش را می دزدد و اصرار دارد تا مخاطبش بشنود اما درست نفهمد. بپرسد چی گفتی؟ و تا شنیدن پاسخ به هزار امکان موجود فکرکند.

ضربه چیپ توپ را به بالای سر دروازه بان می فرستد و او را غافلگیر می کند. سال هاست مهاجمان ضربات چیپ می زنند و باز هنوز دروازه بانها غافلگیر می شوند. ضربه چیپ دقیق، هیچوقت پیش بینی نمی شود. خلاف تصور مرسوم است. آیرونیک است. برای همین می خنداند. به دروازه بان ها بعد از خوردن یک گل چیپ دقت کنید: داد نمی زنند. ثانیه ای به صورت زننده ضربه خشکشان می زند و ناباورانه نگاه می کنند. شکست دادن دروازه بان دروازه ها لزوما به قدرت ضربه باز نمی گردد. اتفاقا محافظین برای دفع ضربات معمول مجهزترند.

ضربات کاری، ضرباتی اند که با خنده همراه باشند.به آیرونی و طنز. به زدن شرمگینانه پا زیر توپ مناسبات موجود؛ به شوخی.

برای اینکار نیازمند پرورش قدرت پا و ذهنیم. هر بازیکنی نمی تواند چیپ بزند. کار هرکسی نیست. تمرین و کار و زحمت می خواهد. نیازمند وقت شناسی دقیق برای ضربه است. کمی در قدرت ضربه و زمان ضربه اشتباه کنیم، دروازه بان تنها با یک توپ ساده وبچه گانه روبرو شده است و خودمان تحقیر می شویم.

برای غافلگیر کردن یک دروازه بان قوی و فرستادن همه چیز از بالای سرش به دروازه و سردادن خنده پیروزی باید کمی از منطق مرسوم بازی فاصله بگیریم ؛ توانایی هایی را کشف کنیم که به فکر دروازه بان نرسد…..

هرتیمی در ادامه بازی ها قهرمان شود یک برنده است، اماتنها چهره آندره پیرلو آن هنگام که آن ضربه را زد یک خاطره می شود. از جام جهانی نود چه چیزی باقی مانده: گریه های مارادونا. از سال نود: دست های بسته نسرین ستوده به دور گردن همسرش…..

از این جام، این ضربه باقی می ماند و غافلگیری همه جهان به جز پیرلو.

دو: خوشحالی بالوتلی بعد از زدن گل دوم به آلمان

balo-532x800

از همه جذاب تر رنگ پیرهن اصلی بالوتلی بود. پیراهنی که سال ها زخمی و پوشیده شد. رنگی که مجرم بود. خطابش حتما تاریخ آلمان و حتی تاریخ ایتالیا. تاریخ بشر. تاریخ هر نوع برده داری و بهره کشی. تاریخ فرودستان. از نازیسم تا موسیلینی. از برده داری تا همین دیروز؛ گشتن کیف تنها سیاهپوست کوپه قطار متروی لندن ازمیان همه مسافران (درنشانه همان بازوبند سیاه جامانده از لباس).

شرم را هدیه کرد بالوتلی بعد از گل.

و آن بدن عضلانی آماده برای مبارزه، مشت های خشمگین گره کرده و ژست قهرمانانه وپیروزمندانه اش. بی حیایی تام از داشتن چنین رنگی. شاید می خواست بگوید: خجالت نکشید. فریاد بزنید زن بودن و سیاه بودن و فقیر بودن و…..
تور دروازه داشت پاره می شد. ای کاش پاره شود…..


  • این خبر نشان می دهد که از سالها پیش که بالوتلی خیلی جوانتر بوده و در ایتالیا بازی می کرده است با مسائل نژادپرستی درگیر بوده است.

  • وهمچنین نگاه کنید به اینجا.

بیان دیدگاه