گفتاری درباره شیوه عمومی سلطه بر حیوانات
سال گذشته تصاویری منتشر شد از کشتار سگهای ولگرد با تزریق سم در شیراز که هر بینندهای را آزار میداد. خبرگزاری فارس گزارش داد که در یکی از شهرکهای صنعتی شیراز، سگها به روشی غیرانسانی با تزریق اسید کشته میشوند و پیمانکاران در ازای ارائه هر لاشه پانزده هزار تومان دریافت میکنند. به گفته یکی از فعالان حقوق حیوانات در شیراز، این اقدام، توسط پیمانکاران شهرک صنعتی شیراز انجام گرفته است. چند روز گذشته هم ویدئوهای شکنجه یک سگ توسط فردی ناشناس بسیار خبرساز شد. همه این اتفاقات باعث شد که جمعی از حامیان حقوق حیوانات مقابل سازمان حفاظت محیط زیست تجمع کنند و به این رفتار نسبت به حیات وحش به ویژه حیوانات شهری و بی صاحب معترض شوند. بر این اساس قرار شد صورت جلسهای قانونی جهت حمایت از حیوانات شهری تهیه و به دولت ارسال شود تا بتوان با استفاده از بخشنامه دولتی مجازاتهای بازدارنده علیه افرادی که دست به کشتار حیوانات میزنند، انجام داد.
یک:
کوندرا در صفحات ابتدایی بار هستی مینویسد:
«ما هرگز نمیتوانيم با قاطعيت بگوييم كه روابط ما با ديگران تا چه حدی از احساسات ما، از عشق ما، از لطف و مهرباني ما و يا از كينه و نفرت ما سرچشمه میگيرد و تا چه حد از قدرت و ضعف در ميان افراد بودن تاثير میپذيرد. نيكی حقيقی انسان ـ- در كمال خلوص و صفا و بي هيچ گونه قيد و تكلف -ـ فقط در مورد موجوداتی آشكار میشود كه هيچ نيرويی را به نمايش نمیگذارند. آزمون حقيقی اخلاق بشريت (اساسي ترين آزموني كه به سبب ماهيت عميق آن، هنوز براي ما به خوبی محسوس نيست ) چگونگی روابط انسان با حيوانات است، بخصوص حيواناتی كه در اختيار و تسلط انسان هستند. اينجاست كه بزرگترين ورشكستگی بشر تحقق يافته است. آن هم ورشكستگی بنيادی كه ناكامیهای ديگر نيز از آن ناشی میشود.»
هر وقت حیواناتی را می بینم قلاده به گردن یا در آغوش صاحبخانه، حیواناتی که خودخواهی سوژه مدرن را در نام خود نیز حمل میکنند: حیوانات خانگی، شمایل این ورشکستگی در ذهنم جرقّه میزند.۱
این صنعت گسترده تولید و فروش حیوانات خانگی یعنی همین انواع و اقسام سگها و گربهها با شکل و شمایل به وضوح دستکاری شده و تجملاتی، بیشک راوی بخشی از نه تنها ارتباط آدمی با طبیعت که با خودش است. در نشریهای میدیدم که چگونه کارشناسان خبره تولید سگ و گربه با دستکاری ژنتیک به پیشرفتهای فوقالعادهای در تولید حیوانات خانگی بر اساس تمایلات مشتری و وضعیت بازار دست پیدا کردهاند. آزمایشگاههایی که برای فروش، حیوانِ خانگی تولید میکنند. با بروشوری که خصوصیات حیوان مورد نظر را شما در آن انتخاب میکنید؛ دقیقا شبیه یک ماشین: پای کوتاه، بلند، دم سربالا، سر پایین، چشم زاغی، سکسی، بیصدا و مناسب آپارتمان، زشت اما باکلاس و قسعلیهذا. موجوداتی که پیش از ترکیب فردگرایی و خودخواهی انسان مدرن وجود خارجی نداشتند. سگ بودند با سگیت. چرخش مالی این کارخانه هم با محصولات جانبی و بیزینسهای اطرافش چیز اعجابآوری است. تنها چیزی که در این میان نیست دغدغه جانهایی است که ابتدا در فرآیند تولید مصنوعی، حیوانیتشان گرفته شده و سپس در چارچوب زندگیهای انسانی محبوس شدهاند. از همه مضحکتر اینجاست که با مهربانی و احساس پیوستگی به آنها به این توهم میافتیم که چقدر حیوان دوستیم؛ در حالیکه مطالعهای روانکاوانه نشان خواهد داد که دچار یک تورم اساسی در خودشیفتگی هستیم.
خرد دکارتی با محور قرار دادن انسان به مثابه مرکز هستی و اعتلای خرد، انسان را از طبیعت جدا و بر آن مسلط کرد. ایده جدایی و سپس برتری انسان بر طبیعت و از جمله حیوانات، شکافی بنیادین در «حیات» انسان جدید و طبیعت افکند؛ شکافی که حتی حیوان دوستیاش را نیز در امان نگذاشته است.
منطق ابزارسازی امروزه چنان گسترش یافته که همه ما را بدینجا رسانده است: نه تنها حیات حیوانی انسان با همه جنونها و شاعرانگیها و شوریدگیهایش، در فرآیند گسترش روزافزون خرد ابزاری به نفع چیزی بنام حقیقت، کنترل و تنظیم شده که حیوانات را نیز دربرگرفته است؛ در اوایل قرن بیست با ساختن باغوحشها و سیرکها و امروزه با انتقال آنها به آپارتمانهایی تنگ و کوچک. نظام کنترل و سلطه چنان گسترش طولی یافته که امروزه شهروندانِ تحت انقیاد، به این میبالند که سگ و گربه نازشان سر ساعت ۹ دستشویی میکند، یا تمام مدتی که در اداره هستند، مینشیند و تلویزیون میبیند.
مسأله فقط تزریق سمّ به سگهای ولگرد نیست. فاجعه همواره درون زندگی به ظاهرعادی ماست. نیچه نوشته بود محبتی که انسانها به خدا دادهاند را اگر به هم میدادند، زندگی بهتری داشتیم. شاید بتوان این را به حرف او اضافه کرد که پس ازمرگ خدا این محبت۲ همچنان نه به انسان که به حیواناتی زندانی داده میشود.
دو:
اشتباه است اگر فکر کنیم که ایدئولوژی کسب رفاه بیشتر، ساز و کار کثرت کالاها و اجناس، و در مجموع ماشین عظیم تولید که همه چیز را از طبیعت جدا، تکه تکه و متلاشی میکند و پسماندهاش را به نام کالا به ما میفروشد، فقط شیوههایی برای تخریب و نابودیاند؛ بلکه این ماشین عظیم در کار ساختن و تولید نیز هست. این دستگاه به تولید و انباشت نشانههای خوشبختی میپردازد؛ و دقیقا به سبب همین سازهاش است که ترسناک است.
ماشینها امیدهایی مربوط به خود میسازند. مثلاً اتومبیل امید رسیدن، یا نظام پزشکی امید نامیرایی، یا حتی دولت مدرن، امید خوشبختی. این نظام معانی تازه، سازنده تمام آن امیدها و نیروهایی است که پیشتر اسطورهها و ادیان و حتی عقل و هنر برعهده داشتند. دستگاههای جدید به میزان پیچیدگی و سراسری بودنشان، امیدهایی فربهتر و در عین حال خالیتری میسازند؛ خالیتر ازین حیث که همواره از جانب کالا، محصول یا امید تازهتری تهدید میشوند، پس از دادن لذتی طولانی مدت عاجزند و پس از چندی پوچ بنظر میآیند تا وقت خرید کالای بعدی. سعادت در سرمایه سالاری متأخر به همان میزان که تمام حجم زندگی را دربرگرفته به همان میزان هم شکننده و در معرض تهدید است.
نیروی اصلی تخریب طبیعت همین امیدهای واهیای است که بشر جدید را به سمت سعادتی اتمیزه و فردی و به همین سبب مبتذل دلگرم میکند.
بر اساس آمارهای رسمی مؤسسات ضبط و ثبت خرابی از همه کشورهای دنیا، حدود ۶۰ درصد مراتع دنیا را گاوها و گوسفندها میخورند. و هفتاد درصد این گاوها و گوسفندها را بیست درصد از مردم دنیا. این بدین معناست که عملاً همان مراتع و زمینهای کشاورزی که بطورتاریخی زیر کشت گندم و جو و سیبزمینی میرفته و غذای طبقات کم درآمدتر جامعه را تأمین میکرده نیز بوسیله ثروتمندان و برخورداران به میانجی گاوهایشان اشغال و تخریب شدهاست. بالا رفتن قیمت گندم و جو و سیبزمینی در دهههای اخیر در اروپا و برنج در آسیا و کوچکشدن آنها در سبد خرید طبقات پایین جامعه محصول اشغال زمینهای کشاورزی توسط گاوها و ویلا سازان است. در این میان پس چه چیزی برای این طبقات باقی مانده است؟ بله! سوسیس و کالباس ارزان قیمت و دیگر پس ماندههای بی کیفیت گاوخورها. این وضعیت جهان و انسان بغایت خودشیفته قرن جدید با امیدش به سعادت است. امیدی تنیده با تخریبِ خود.
در پس این بلبشو و به گونهای طنزآمیز همان طبقات گوشتخوار و زمینخوار سابق، با ساختن «بیزینسی» تازه، گیاهخواری را تبلیغ میکنند تا احتمالاً جایی جدید برای عرضه و تقاضا باز شود. از بیزینس محصولات بیو Bio تا مواد خوراکی طبیعی تا محصولات حلال، ما با شکلهای متنوع این بازار روبروییم. این ولع بیپایان برای خوردن و مصرف و تولید مدفوع و زباله، این نظام منزلتی و طبقاتی خوردن و پوشیدن که جنون مصرف و خرید را به سرحدات خود رسانده است، همه و همه بر دوش ماشینهایی است که همزمان با تولید سریع و دقیق کالا، معانی تازهای برای خوشبختی میسازند؛ محصولاتی که در عین انباشتگیِ مادی و تکنیکی از انباشتگی معانی و ایدئولوژی پُراند. اتومبیل، کیف و کفش و مبلمان، اشیایی صامت نیستند بلکه شیوه زیستن و معنای آناند. محصولاتی فرهنگیاند که امیدهای ما را میسازند.
در این ساختار مصرفی و مناسبات جامعه مصرفی است که فرهنگ و سیاست تازهای خلق میشود مطابق با همین فروشگاه تولید و عرضه نامحدود ماده و معنا.
سه:
گاوهای شیرده را در اروپا برای اینکه شیر بیشتری بدهند روزهای متمادی در طویلههای مجهز نگه میدارند و با برهم زدن نظم طبیعی بدنهایشان به جای روزی یک وعده، چند نوبت از آنها شیر میگیرند. در این حال متصدیان و تولیدکنندگان هرچند وقت یکبار درهای اتاقکهای نگهداری از گاوها را در حضور تماشاچیان و دوربینهایشان باز میکنند و تصاویر عجیب و رقّتانگیزی میآفرینند. گاوها همچون کارتونهای کودکیمان از خوشحالی و هیجان در چمنها بالا و پایین میپرند و هیجانی میشوند. این تصاویر، سندهای دمدستیای هستند از آنچه ما به سر طبیعت آوردهایم.
در طویلههای مجهز به گاوها میخورانند و شیر میگیرند تا معدههایشان از کار بیفتد؛ و احتمالا بر روی پاکتهایش مینویسند: صد در صد طبیعی. به جرأت میتوان گفت دیگر هیچ چیز طبیعیای وجود ندارد. هرجا شنیدید شک کنید. «این طبیعی است» از همان منطقی پیروی میکند که کلیسای قرون وسطی میگفت:»الهی است». در واقع همواره همانهایی که در حال تخریباند، مبلغاناند. «مسیح همانی بود که بوسیله پیروان پیامبر قبلی بر صلیب شد» و این عبارت هیچ معنایی ندارد جز اینکه سعادت یک حقّه است. نیچه در غروب بتان نوشت: « وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بی آزار مبدل می کنند آیا وحشی بودن آن را درمان کرده اند یا فقط آن را با توسل به تحمیل ترس و زخم و گرسنگی رام کرده اند؟ کلیسا هم دقیقا همین کار را با انسان کرد؛ انسان را با زور و ترس و… رام کرد و اسم این کار را بهبود بخشیدن و درمان انسان نهاد، در حالی که انسان فقط ناتوان و بیمار شد.»
انسان مدرن در این حیات متوحش جدیدش برای پیشرفت (جایگزین سکولارِ سعادت) اما به گونهای سرخوشانه نابود میکند؛ با خنده و عکسهای حضار. اگر در ایران سگها و سگهای ولگرد را ناشناسان با بیرحمی میکشند، خاورمیانه است؛ در آنجا انسان ذبح میکنند. در جهان پیشرفته و سکولار هم نسبتی از این رابطه هست. همان منطقی که بر رابطه انسانها باهم برقرار است را بهگونهای صریح و برهنهتر در رابطهشان با حیوانات میتوان دید. این دخالت بیحدوحصر در طبیعتِ گاو و سگ و گربه و غیره همان هدفی را دنبال میکند که جامعه امروز مدرن بدنبالاش است: تولید بیشتر و تبدیل کردن همه چیز به منبع درآمد. تنها راه سعادت اینجاست که هرچیزی را باید به سرمایه تبدیل کرد، هرچیزی را. و خب با وجود چنین هیولایی معلوم نیست که چرا همواره مصداق تمام بیتمدنیها و توحشها و زشتیها مای شرقی یا اینجایی است. در شادی این گاوها بس منطق حیات انسان مدرن نمایان است. در واقع، مزرعه حیوانات است.
- رقم ها در جدول به میلیارد دلار است
چهار:
حیوان آزاری بدوی آنگونه که در زندگیهای ما در کوچه و خیابان قابل رؤیت است، ریشه در مناسبات نوین دارد. هزار سال پیش کسی در ایران با حیوانات چنین نمیکرد؛ همانگونه که در روستاهای ایران اکنون نمیشود. این آزار یک جنبه کاملا مدرن و روی دیگر سکه همین رویدادی است که در صنعت پیچیده حیوانِ خانگی سازی در غرب مشاهده میکنیم. صنعتی که کاملا در جهت چیزهایی مثل منزلت اجتماعی و نمادینِ انسانها به چنین مداخلهای در طبیعت مشغول است. هر دوی اینها محصول جداسازی مدرن انسان از بقیه طبیعت است. با تبدیل شدن حیوانات به بخشی از منزلت نمادین طبقات پولدار و نگهداری انواع و اقسام حیوانات در خانه پس بیراه نیست که به این بیندیشیم که حیوانآزارها در حال انتقام گرفتن از طبقات بالا و فروکوفتن عقده وضعیتشان بر سر حیوانات بیچارهاند. روشن است که دراین شرایط چه عواملی نقش آفریناند.
اینکه آدمی رابطه خوبی با حیوانات داشته باشد قطعا امری پسندیده وعالی است. نکته اینجاست که این رابطه پیشاپیش با وجود چنین صنعتی (Pet Industry) مخدوش نشدهاست؟ نکته در اینجا دفاع از «امر طبیعی» و ستایش از بدویّت نیست، بلکه سخن بر سر «حفظ طبیعت» است. این دو با یکدیگر متفاوتند. از بین بردن طبیعت که چیزی است بر آمده از عقل ابزاری مدرن و صنعتی سازی با از بین بردن امر طبیعی فرق دارد. اولی نقدی است به سوژهگرایی مدرن و ازبین رفتن و در مضیقه قرارگرفتن حیات انسان و دیگر موجودات، و دومی گشودن راهی برای تجربه شکلهای متعدد و متنوع زندگی و اتفاقا بلوغ انسان.
یادداشتها:
۱. سگها و گربهها حیواناتی هستند که سالهای متمادی است که با انسانها زندگی کردهاند؛ در محیطهای روستایی و شهری. و اساسا حیواناتیاند که بدون انسانها نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. به همین سبب اصلاً این همراهی تعدیگرایانه و ستمکارانه نیست. روشن است که در اینجا ما از یک صنعت سخن میگوییم و نه همراهی انسان و حیوان
۲. ریشه لاتین کلمهpet به معنای گیرنده محبت است.
https://www.theguardian.com/environment/2018/may/31/avoiding-meat-and-dairy-is-single-biggest-way-to-reduce-your-impact-on-earth
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط