در فیلم پاریس – تگزاس از ویم وندرس در ابتدا مردی (تراویس) را میبینیم که در بیابانهای تگزاس گم شده است و به سمت جایی نامعلوم مصرانه در حرکت است. کم کم فیلم به ما نشان میدهد که او در جستجوی فراموشی گذشته خود است. گذشتهای که مالامال از شکست است. او میخواهد گذشته و دردهایش را فراموش کند اما اینکار را با پریدن سرخوشانه به درون همان گذشته انجام میدهد.
بعد ازینکه برادر تراویس او را در بیابانها پیدا میکند ، تراویس بطوری ناخواسته فرایند فراموشی را با یادآوری گذشته آغاز میکند. او هرچه بیشتر به یاد میآورد بیشتر میتواند از خاطره، تروما و جنون گذشته رها شود. ابتدا به شهر باز میگردد، خانه برادرش در حومه لسآنجلس و سپس سعی میکند با پسر بچهاش که چهارسال است او را رها کرده دوباره ارتباط پدری برقرار کند. و در انتها تراویس، برخلاف انتظار ما، برای رهایی از خاطره، جهش نهایی را انجام میدهد؛ کاملاً به یاد میآورد و به دنبال زنی میرود که او را رها کرده و جنون و سرگردانیِ این همه سال را برای او ساختهاست. به محض اینکه تراویس زن سابقاش را در روسپیخانهای رمزآلود پیدا میکند و با او حرف میزند، میتواند از درد خاطرهی او و فرزندش رها شود و دوباره به پاریس ، بیابانی در تگزاس ( یا همان آزادی مطلق) برگردد.
وندرس در ملودرامی درخشان درباره عشق بنظر میرسد که میخواهد از چیزی بزرگتر سخن بگوید. مسأله وندرس بعنوان یک آلمانی با داغ ننگ نازیسم و خاطره مهیبش در وجدان هر آلمانی، رها شدن بنیادین از خاطره سیاهی، تباهی و درد است. او به این فکر میکند که چگونه میتوان از ترومای خاطرات و گذشته دردآلود تا حدی رهایی یافت. این سوالیاست که متفکران آلمانی ، بخصوص بعد از آشوویتس نیز بدان بسیار اندیشیدهاند از جمله پل ریکور. رابطه خاطره، تاریخ و فراموشی چه رابطهای است؟ وندرس با روایتی هنرمندانه از تراویس میگوید که برای «فراموشی» باید دقیق و مسوولانه «به یاد آورد». باید زخم تاریخی فردی و جمعی را به یاد آورد، دربارهاش فکر کرد و حرف زد تا بتوان فراموش کرد و از نقش مخرباش در زندگی امروز کاست و از آن گذشت.
انتخابات پیشرو با کاندیداهای شناخته شدهاش، فارغ از تمامی جنبههای دیگرش ازین حیث نیز واجد اهمیت است. انتخابات به سبب گسترده شدن فضای سخنگویی فرصتی است برای التیام تروماهای جمعی با سخن گفتن عمومی درباره آنها. کاری که به میل حاکم نیست اما جامعه مدنی فارغ از خواست او اما به یاریِ کمک ناخواسته او در معرض عموم قرار دادن اجزایِ خود، انجامش میدهد. مردم کوچه و بازار درباره این گذشته و مجریانش فکر میکنند و حرف میزنند تا بتوانند از آن خلاص شوند.
هر انتخاباتی فارغ از هر نتیجهای میتواند جامعه را کمی بپالاید و تصفیه کند. در انتخابات ۸۴ مردم درباره هاشمی رفسنجانی و گذشتهاش فکر کردند و حرف زدند، درسال ۸۸ درباره تصمیمشان در سال ۸۴ و غیره. این دوره هم با برخی کاندیداهایش فرصتی است برای فراموشیِ آلام با به یادآوردنِ گذشته و حرف زدن درباره سیاهیها و کارگزاران اصلی و فرعیاش .
آقایان قالیباف، روحانی ، میرسلیم و غیره هریک به نوعی در وضعیت موجود موثرند اما شاید بیش از هریک نام رییسی با فاجعه آمیخته شده باشد. او به سبب مسوولیتش در اعدام های سال ۶۷ مهمترین فرد برای پالایش جامعه مدنی و افکار عمومی است. هرچند سخن گفتن درباره نقش او در اعدامها ممنوع شده است اما کاندیدا شدن او فرصتی را برای اندیشیدن به گذشته و تصفیه حساب روانی جامعه نسبت به آن فاجعه فراهم آورده است.
دوست داشتن در حال بارگذاری...