پیروزی روحانی،آغازسیاست

 

جنبش سبز لحظه اى ویژه در تاریخ سیاسى ایران بود. لحظه ای بود که سیاست در ایران به نوزایی دست زد و توانست این باور را به جامعه تزریق کند که «مردم» را تنها به روز انتخابات نمى توان فروکاست.

نکته محورى این بود که تقلیل سیاست به نهادهای نمایندگی و انتخابات چیزى از سیاست باقى نخواهد گذاشت. بیراه نبود که رهبران جنبش سبز سعی نکردند در مقام نمایندگان مردم خود را جا زده و به گونه ای تکین برای آینده تصمیم بگیرند.

اصرار آنها بر بخشی از بدنه مردم بودن؛ بدن های هم ارز و تن ندادن به نقش تصمیم گیرنده بزرگ (نخبه سیاسی) به جای همه مردم (چیزی که سیاست ورزى نئولیبرال آن را تبلیغ مى کند) جنبش سبز را همچنان برای پلیس، مخاطره آمیز نگه داشته است.

میرحسین موسوی با برقراری پیوند میان سیاست و زندگی (جنبش سبز را زندگی کنیم) و تاکید بر سیاست مردم (جنبش سبز رابه درون خانواده ها ببرید) توانست تجربه زیست سیاسی فعال را برای مردم زنده کند.

در واقع موسوی «وفاداری» خود به انقلاب و دوم خرداد را با اتکا بر دموس (مردم)، در جنبش سبز نشان داد و با حمایت از مردمی که به تسخیر سیاسی خیابان های شهرشان آمده بودند به آنها برابری شان را یادآوری کرد.

او بدن ها را پشت هیچ در بسته ای به «پلیس» تحویل نداد و بی شک این راز آگاهی سیاسی است که مردم را در صحنه سیاست نگه داشت و خالق ٢٤ خرداد ٩٢ شد.

بدنه اجتماعى زمانى به همراهى با روحانى و انتخاب او تن داد که پیوندهایى بین او و جنبش سبز و سیاست ورزى مردمى ایجاد شد. نام موسوى و کروبى در تصویرش حک شد و به مخاطبینش باوراند که آمدنش مى تواند وضعیت موجود را از طریق بازتاب دادن خواست مردم در تصمیمات سیاسى، تغییر دهد.

سیاست با انتخاب روحانى به پایان نرسیده است، بلکه آغاز شده است.

*منتشره در بی بی سی

 

بیان دیدگاه