گزارشى از يك شست و شو

آنچه روشن است وضعیت ناگوار کارگران است. هر روز در گوشه‌ای جان به لب رسیده‌هایشان اعتصاب کرده‌اند. جزئیات وضعیت آنها به حدی سوگوارانه است که باورش سخت می‌آید. راوی پنهان خبرها وقیحانه می‌گفت که کارگران کارخانه‌ای در بافق یازده ماه است حقوق نگرفته‌اند. آنچه از کارگران یک حمام اتومبیل در تهران اینجا می‌بینیم شاید روشن‌ترین خلاصه‌ای باشد از آنچه می‌توان «وضعیت کارگران» نامید. وضعیتی که به تعبیر ژاک رانسیر بیشتر از روزها و حقوق‌های معوقه و فریادهای بی‌ثمرشان، در شب‌های خانه‌هاى کوچک‌شان منعکس است، بر سر سفره غذایشان.

image-5
عکس ها از مریم وحدتی از مجموعه نیمروزی برای شست و شو

بیایید همه نظریه‌ها، حرف‌ها و اخبار کارگران ایران و جهان را رها کنیم و به عکس‌های این حمام، اکتفا کنیم. کار اینها چیست؟ شستن کثافت‌ها از روی وسایل نقلیه مشتری‌ها ؛ در واقع لمسِ هر روزه فاصله‌شان با مردم شهرشان. مفهوم شهیری وجود دارد در نظریات انتقادی تحت عنوان «ازخودبیگانگی». بطور اجمال، از خود بیگانگی فرایند جداشدن کارگر از محصولی است که تولید می‌کند. در کارخانه‌ها هر کارگری موظف به انجام کاری ویژه برای آماده شدن محصول است بطوریکه از دیگر بخش‌ها بی‌خبر است و درکی از کلیت کار ندارد. او مدام و بی‌وقفه کار ثابتی را انجام می‌دهد بدون اینکه بتواند خود را سازنده محصول بداند. رابطه او هم با کلیت محصول قطع شده و هم با سود آن. این بیگانگی عمیق بین کارگر و محصول‌اش به همینجا ختم نمی‌شود. او تحت اداره این فرایند پیچیده تقسیم کار صنعتی، کم‌کم با خودش نیز بیگانه می‌شود. او خودش را در محصول نمی‌یابد، در سودش شریک نمی‌شود و هیچ توانایی‌ای جز انجام دادن همان کار کوچک هرروزه و تکرار شونده ندارد. نه ابزار تولید برای اوست و نه تولید. حتی می‌بیند که آنچه در تولیدش سهمی داشته کاملا بر او چیره است. درمی‌یابد که هرچه او محصول و ثروت بیشتری تولید می‌کند فقیرتر می­گردد، زیرا در واقع خودش به کالای ارزان‌تری تبدیل می‌شود. محصول چنان از او بزرگ‌تر می‌شود که بی‌ارزش‌ترین بخش کارخانه خود او می‌شود. محصول، به‌ مثابه چیزی بیگانه و قدرتی مستقل از او قد علم کرده‌ و همه کار ذیل نام یک برند تجاری متمرکز می‌شود؛ و دقیقا در این لحظه‌است که کارگر ازخودبیگانگی را تجربه می‌کند.

image-4
کارگران کارواش، از خودبیگانگی را بطوری ویژه و البته فوق‌العاده نمادین تجربه می‌کنند. کار آنها تمیز کردن اتومبیل هاست. آنها رابطه‌ای مملو از عشق و نفرت با اتومبیل‌ها و صاحبان‌اش دارند. از یکسو برای کار بیشتر و درآمد بیشتر مشتاقانه در انتظار آنهایند و از سوی دیگر با ديدن و لمس اتومبيل ها شکاف عمیق طبقاتی‌شان را هربار تکرار می‌کنند. اتومبیل‌های گران‌تر حامل صاحبان پولدارترند. دقیقا همان هایی که امیداست بیشتر پول بدهند، همان‌ها یادآور فقدان‌ها و فاصله‌هایند. این تجربه تنانه هر روزه کارگران کارواش است. دستها و بینی کارگران کارواش با اتومبیل‌ها درگیر می‌شود. ردّ سفرها، مهمانی‌ها و کلاً زندگی طبقات عالی را در لای درزها و زیر کفی‌ها و لاستیک ماشین می‌بیند، لمس می‌کند و بو می‌کشد. او برای تمیز کردن، به درون چیزی می‌رود که برایش معنای زندگی خوب و رؤیایی است؛ چیزی که ما صاحبان آن اتومبیل‌ها می‌دانیم فقط یک تصویر خیالی و سانتی‌مانتال است.

image-3

بیگانگی کارگر کارواش به حد اعلای خود می‌رسد. او نه تنها چیزی ملموس تولید نمی‌کند بلکه در خلال کارش، مدام فاصله خودش و زندگی‌اش با زیست مطلوبش را به یاد می‌آورد. او در ذهنش آدم‌ها را آماده می‌کند تا هرچه بیشتر فاصله‌شان را با مرکب‌های تمیز و براق‌شان به امثال او بیشتر نشان دهند. در واقع کار کارگر کارواش، تولید مدام رنجِ خویش است؛ صريح ترين نوع ِ از خودبيگانگى. موضوع بدینجا ختم نمی‌شود. کارگر حمام اتومبیل حتی بابت کاری که می‌کند از کارفرما یا صاحب کارواش، حقوقی نمی‌گیرد. حقوق او تنها انعام مشتری هاست . در حقیقت زندگی او منوط به لطف کسی است که رؤیای اوست، كسى كه از او شايد دل خوشى نداشته باشد. اینجاست که مسأله کلی‌تر کارگران خود را بروز می‌دهد. وضعیت امروز کارگران منوط به میلِ همان نیرویی است که در ساخته شدن این وضعیت مشارکت داشته است: میل بازار، میل دولت، میل سرمایه داران. یعنی آنهایی که به راحتی می‌توانند اخراج کنند، حقوق ندهند و تنظیم بازار کنند. کارگران دست‌شان جلوی همین‌ها برای اعانه دراز است.

عكس هاى مريم وحدتى توانسته به خوبى هم رابطه كارگران را با اتومبيل ها و در واقع وضعيتشان نشان دهد و هم ناتوانى شان را از فرار از اين موقعيت به نمايش بگذارد. فيگورهاى بدن كارگران و تنهايى عميق آنها در عكس ها انعكاس يافته و ذهن را بدنبال آنها تا شب هايشان مى برد. شب هايى كه از بين خطوط اين عكس ها مى توان خواند.

*منتشره در روزنامه جهان صنعت