نامهای به آنها که میخواهند مهاجرت کنند
فهیمه خضر حیدرى، روزنامه نگار مهاجر در یکى از پست هاى فیسبوکى اش نوشت: “نوشتم نمایندگان آژانسبینالمللی انرژی اتمی به تهران «میآیند». لحظهای مکث کردم. برگشتم و جمله را دوباره نوشتم. این بار اینطوری: نمایندگان آژانسبینالمللی انرژی اتمی به تهران «میروند». من دیگر آنجا نیستم. پس آنها نمیآیند، آنها میروند…” این متن به ظاهر ساده که با عباراتى از تجربه کارى روزانه نوشته شده است، راوى شکافى است که مدام در زیست روزمره مهاجران سرباز مى کند؛ شکافى که به خوبى وضعیت بى خانمانى را نشان مى دهد.
مهاجرت در پیوند با “رفتن” است، احتمالا به قصد “شدن”. تفاوت مهاجرت با مسافرت شاید در همین جا باشد. مسافر، گردشگر است. او در جستجوى “شدن” نیست. هدفش تنها استراحتى در میان “بودن” خویش است. اما مهاجر از “بودن” خود خسته شده است. او رفتن را بر مى گزیند تا بتواند آنچه مى خواهد بشود. براى همین است که در معناى مهاجرت، گویا نوعى اجبار و استرس خوابیده است. ترک چند روزه خانه نمى تواند وضعیت درونى و بیرونى اش را تغییر دهد و براى همین به فکر موطن دیگرى مى افتد.
ادامهٔ این نوشته را بخوانید