کتاب رستگاری در خیابان

کتاب رستگاری در خیابان، وقایع نگاری جامعه‌شناختی جنبش سبز از ۱۳٨٨تا۱۳۹٨ ( کتاب سوم‌ام بعد از ایده‌های خیابانی و جنبش خستگان) متنی است تحلیلی درباره جنبشی که آن را بنام جنبش سبز می‌شناسیم. متن در طی این ده سال نوشته شده و هر بخش آن واکنش نویسنده آنها به وقایعی بوده که از سر می‌گذراندیم. سعی کرده‌ام رویدادهای سیاسی را از حیث جامعه‌شناختی نگاه کنم و با مداخله ادبیات و هنر بر فاصله جغرافیایی‌ام با وقایع غلبه کنم. متن از این حیث، کتابی است سراسر شخصی و راهی برای مقاومت در برابر آوارگی.

کتاب را به دوست، هم‌بندی و معلم عزیزم هدی صابر تقدیم کرده‌ام.

ازین جهت که این کتاب خلاف معمول منتشر شده است، از تمام دوستان و عزیزانی که آن را لایق می‌دانند درخواست می‌کنم در تبلیغ و معرفی آن به دیگران چه در دیدارها و چه در صفحات مجازی‌شان دریغ نورزند. کتاب و نشر از مکانیسم‌های رایج تبلیغات و فروش به خاطر محتوایش برخوردار نیست و فروش و توزیع آن از طریق پستی انجام می‌شود.

مایه افتخار و دلگرمی مٶلفش خواهد بود که-با وجود تنگدستی همگانی‌مان- با مراجعه به صفحه اینستگرام ناشر و در قسمت «دایرکت» آن را سفارش دهید. کتاب برایتان پست خواهد شد.

تشکر می‌کنم از دوستانی که متن را پیش از انتشار خواندند و اشتباهاتم را گوشزد کردند. از نشر مشر هم ممنونم که خطر نشر کتاب را پذیرفت. امیدوارم شرمنده آنها نشوم.

برای تهیه کتاب رستگاری در خیابان لطفاً به این ایمیل درخواست خود را ارسال کنید:

rastgarikhiaban@gmail.com

بازار آزاد و تئوری سیدجوادطباطبایی

نقدی بر یک جمله

اختصاص یک مجله به نقد اندیشه‌های یک نفر آن هم نه یک بار که برای چندمین بار، خود نشان دهنده گوشه‌ای از وضعیت است. جای سوال است که با وجود الیگارشی رسانه‌ای در حمایت از سیاست‌های رسمی اقتصادی در ایران از تلویزیون گرفته تا روزنامه‌های اصلاح‌طلب، با عناوین مختلفی چون سند چشم انداز یا پیوستن به بازار جهانی، انتقادها و اعتراضات چند روشنفکر حاشیه‌ای چه خطری برای مجموعه دارد که چنین هر چند یکبار تماماً مسلح آنها را نقد می‌کنند و تا حدی پیش می‌روند که خواستار تعطیلی دانشگاه علوم اجتماعی می‌شوند؟ واقعاً چه خطری وجود دارد که آنها را تا این حد آشفته می‌کند؟

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

مساله خمینی

از جمله مهم ترين مسايل درميان دموكراسى خواهان، همچنان مساله خمينى است. داوری درباره چیستی وی یکی از بزرگترین تقسیمات را در بین دموکراسی‌خواهان ایجاد کرده است: اينكه آيت الله خمينى كه بود؟
داورى ها درباره وى به گونه اى سهمگين متفاوت است. او به روشنىِ ژنرال فرانكو يا ماندلا نيست. بحث‌ها و جدال‌ها درباره‌اش هميشه ادامه دارد. هرچه زمان گذشته است بر تعداد متنفران يا حداقل مخالفان وی افزوده شده است. به جز آنها كه به گونه‌اى روشن در دوران رهبرى او آسيب ديده‌اند، مقايسه امروز با بيست سال يا حتى ده سال پيش اين تغيير نمودار حاميان را نشان مى‌دهد. بنظر مى‌رسد به جز گسترش وسايل ارتباطاتى و گردش اطلاعات در اين تغيير نمودارى، عملكرد نظام سياسى به عنوان ميراث خمینی هم بسيار موثر بوده است. غلط يا درست، عملكرد امروز حاكميت در داورى افراد نسبت به گذشته مؤثر است. امروزه بسيارى از حكم آيت الله براى تسخير سفارت، ادامه جنگ، حذف نهضت آزادى، منتظرى و اعدام هاى ٦٧ باخبرهستند و اين دانايىِ متاخرِ جمعى در داورى‌ها مؤثر بوده است. يكى از مشكلات اصلى دموكراسى خواهانِ حامى آيت الله خمینی، پاسخگويى به موضوعات مربوط به اوست. روشن است که در این سالها حامیان دموکراسی‌خواه وی چندان در متقاعد کردن جامعه مدنی موفق نبوده و شکست خورده‌اند تا جایی که دیگر کمتر از او حرف می‌زنند، عکس او را در مراسم‌های‌شان و حتی خانه‌های‌شان نصب می‌کنند تا حامیان‌شان را از دست ندهند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

مرز و کشته های دولت

۱.

«وضعیت مرزىِ بنیادى، مرگ خود یا همان اندیشیدن به مرگ خود است. مرگ خود به‌معنای پایان تمامى امکان‌ها و تجربه‌هاى من و پایان جهان من است نه [پایانِ] خود جهان. وضعیت مرزى، ارتباط اگزیستانسیال مرگ را عیان مى‌سازد.» کارل یاسپرس

سربازان در زمانه و مکان جنگ، در میانه وضعیت مرزى قرار دارند؛ در درون تجربه مرگ. رویداد یک‌بارگى مرگ براى آن‌ها به پروسه‌اى آگاهانه و تدریجى تبدیل شده است. بی‌شک وضعیتى رنج‌آورتر از این موقعیت شبه‌مسیحى نیست؛ یازده سرباز مصلوبِ میخ‌شده بر بلنداى جلجتا.

پاسداران مرزهاى آفاقى و محدوده‌هاى کنترل دولتى، به یک‌باره به میانه وضعیت مرزىِ وجودى و انفسى پرتاب شده‌اند. این تردستى فقط از ماهیت «مرز» برمى‌آید. مرزها عینیت‌بخشیدن به تجربه مرگ‌اند؛ این خط‌هاى کثیف جداسازى، پیش‌تر جان خیلى‌ها را گرفته‌اند و مدام مى‌گیرند: نویسنده‌اى در حال فرار، کولبرى کُرد و یا حتى اشتباهى در تاریکى شب. تیراندازها هم یکى مثل همین سربازهاى مرزدارِ گیرافتاده در توحش این گروه بوده‌اند؛ یکى از همین، خودْ قربانیان مرز. برداشته‌شدن فاصله میان قربانى‌کننده و قربانى‌شونده، جلوه‌اى است از جهان خاکسترى و نیهیلیستى جدید.

مرزها آدم‌ها را جدا مى‌کنند. گویى از درون ما مى‌گذرند. این جدایى به تعبیر والتر بنیامین از ندیدن عزیزترین‌ها آغاز مى‌شود و تا مرگ و کشتن، منطق خود را پیش مى‌برد: «مرزها را براى مردن و رنج کشیدن، کشیده‌اند.»

این یازده‌ تن، رابطه بین مرز و مرگ تدریجى را به‌خوبى نشان مى‌دهند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

کشته شدگان و ساختن تاریخ

ماکس هورکهایمر در نامه‌ای به دوست و همکارش، والتربنیامین، در نقد مقاله وی که بعدها با عنوان «ادواردفوش، کلکسیونر و تاریخ‌نگار» منتشر شد، می‌نویسد: «اگر کامل‌شدن و پایان‌پذیری در بطن ایده تمام‌نشدن گنجانده نشده باشد، ما با ایده‌ای ایده‌آلیستی روبرو خواهیم بود. بی‌عدالتی سپری شده، سپری شده و تمام شده است. کشته‌شدگان واقعا کشته شده‌اند. اگر فرد فقدان خاتمه را کاملا جدی بگیرد، باید به روز داوری معتقد باشد.»

آیا داستانِ کشته‌شدگان دهه شصت چه آنها که محصول بی‌عدالتی جنگ بوده‌اند و چه آنها که بی‌عدالتی حکومت را بر جنازه‌های خود ثبت کرده‌اند، سپری شده است؟ تا چه زمانی شبح گذشته در کریدورهای حال باید بچرخد؟ آیا این خاتمه ندادن به گذشته و خواست جبران بی‌عدالتی ایده‌ای عمیقاً دینی و آموزه‌ای از خود آپاراتوس حاکم نیست که شکلی سکولار و قانونی به خود گرفته است؟ مواجهه با کشته‌شدگان‌مان چه باید باشد: احیای روز داوری، برقراری محکمه عدل {شبه الهی} و مجازات گنهکاران یا رها کردن تاریخی که سپری شده و سپردن خویش و جامعه به طوفان پیش رفت؟ ایده اصلی هورکهایمر این است که جبران بی‌عدالتی‌ها و سیاهی‌ها ناممکن است و هر نوعی از این جستجو، ایده‌ای متافیزیکال و دینی را در هسته‌ خود دارد. در مجازات، چیزی برای کشته‌شدگان جبران نمی‌شود، بلکه زندگان با تاریخ تصفیه حساب می‌کنند. در واقع مواجهه‌ای به ظاهر سیاسی که مبنای اصلی‌اش جبران تأخرش نسبت به فاجعه است، در حالی که سیاست معنایی ندارد جز کنش یا واکنشی برهم‌زننده در سر وقت، در لحظه‌ای صحیح برای جلوگیری از فاجعه. چه فایده‌ای دارد که سی‌سال بعد از فاجعه از آن بگوییم؟ این بیشتر شبیه پریدن از روی سایه آن است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

در سودمندی مثله کردن

به‌محض ورود، او را به اتاق سرکنسول راهنمایی کردند. بعد از یک مشاجره لفظی کوتاه و متقاعد نشدن او به بازگشت به کشور، دست‌و‌پایش را بستند. هرچند جزییات قتلش هنوز کاملا روشن نشده، اما آنچه از گفته‌های مقامات ترکیه و فایل صوتی ضبط‌شده بر‌می‌آید، دستور قتل او در تماسی اسکایپی با ریاض صادر می‌شود. احتمالا خاشقجی تصویر فرمانده را، زمانی که با مطایبه دستور قتلش را می‌داده، می‌دیده است.

وزیر امور خارجه ترکیه در مصاحبه با روزنامه آلمانی «زوددویچه تسایتونگ» می‌گوید یکی از ماموران که برای اجرای عملیات قتل از عربستان سعودی به استانبول آمده بود، همکار خود را تشویق می‌کند که هنگام مثله کردن جسد به موسیقی گوش دهد. در نوار صوتی می‌توان شنید که با لذت این جمله را به زبان می‌آورد، و در ادامه می‌گوید که از مثله کردن جسد خوشش می‌آید. روزنامه «صاباح»، چاپ ترکیه، گزارش می‌دهد که پیش از تکه‌تکه کردن جسد جمال خاشقجی با اره، تمام خون بدنش را با استفاده از مکنده‌هایی از جسدش تخلیه می‌کنند و داخل سینک دستشویی می‌ریزند، تا موقع مثله کردن، خون به اطراف شتک نزند. به‌گزارش این روزنامه، بدن خاشقجی را صالح محمد‌الطبیقی، فارغ‌التحصیل رشته‌ پزشکی قانونی از دانشگاه گلاسگوی اسکاتلند، مثله می‌کند، با دقت و خونسردی، وقتی به موسیقی گوش می‌داده است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

جلیقه های شب نما

سندیکاهای کارگری رسمی فرانسه بخشی از نظام سرکوب و مسئول وضعیت موجودند

علی رفاهی: جنبش جلیقه زردها یعنی همان مجموعه تظاهرات آخر هفته در فرانسه که در ابتدای امر برای برخی، چیزی بیش از یک جنبش اعتراضی ساده نبود، به‌ تدریج تبدیل به بی‌سابقه‌ترین و عظیم‌ترین جنبش اعتراضی از زمان وقوع جنبش عظیم دانشجویی می ۶۸ تاکنون شده است. طیف گسترده مشارکت‌کنندگان در این اعتراضات و در عین حال، عدم تعلق بدنه اصلی آنها به هیچ‌یک از احزاب و جناح‌های سیاسی جریان اصلی فرانسه موجب شده که اختلاف نظرهای بسیار زیادی بین کارشناسان و تحلیلگران در رابطه با تفسیر این جنبش وجود داشته باشد.

با این‌حال، بخش مهمی از مطالبات معترضان، اشارات صریحی به مشکلات معیشتی و نابرابری‌های گسترده‌‌ طی چهل سال اخیر دارد. چهار دهه‌ای که برای برخی تحلیلگران حامل یک مفهوم کلیدی به نام نئولیرالیسم است. امین بزرگیان (پژوهشگر و جامعه‌شناس مقیم فرانسه) که از وی دو کتاب ایده‌های خیابانی و جنبش خستگان منتشر شده، در این گفتگوی پیرامون جنبش جلیقه زردها، به ریشه‌های این اعتراضات، چشم‌اندازی که متعاقب آن برای آینده فرانسه و کشورهای دیگر اروپا با وضعیت مشابه پدید خواهد آمد و بسیاری موضوعات دیگر، پرداخته است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

ایده‌های خیابانی /نشر تیسا

کتاب جنبش خستگان

این کتاب اجازه انتشار در ایران نیافته است. نویسنده کتاب از خوانندگان محترم درخواست می‌کند در صورت دانلود کتاب و مطالعه آن، کارمزد نویسنده را (سه یورو) اگر در خارج از ایران ساکن هستند به حساب پی‌پال (PayPal) او:  amin.bozorgian@gmail.com و اگر ساکن ایران هستند (مبلغ ده هزار تومان) به شماره حساب: 5892101180119774 بانک سپه، به نام عارفه بزرگیان پرداخت نمایند. پرداخت اختیاری حق‌الزحمه توسط خوانندگان، برای نویسنده حائز اهمیت است.
با احترام
ا- ب

استراسبورگ

photo_2018-05-29_03-04-20

بخشی از مقدمه کتاب:

کتاب حاضر که در چهار فصل ارائه شده، تلاشی مقدماتی برای شناخت آن چیزی است که می‌توان حول و حوش جنبش دی‌ماه سال نودوشش دید. نگاه جامعه‌شناسانه و پدیدارشناسانه‌ی این متن به موضوع، بی‌شک به دقت‌نظرهایی بنیادین‌تر در تحلیل اقتصادی و حتی سیاسی از وضعیت امروز ایران در جهت نگارش گزارشی جامع از شرایط نیازمند است. این گزارش بی‌تردید مانند هر کنشی، کاری جمعی و در خلال مباحثات و سخن‌گویی به‌دست می‌آید. امیدوارم این کار بتواند دست کم به طرح موضوعاتی در این‌باره یاری رساند.

کتاب را می توانید از لینکهای زیر دانلود کنید. ممنون می شوم که این کتاب را در صفحات مجازی تان به دوستانتان معرفی کنید:

Amin_Book

&

https://bit.ly/2HaCWrQ

شاهزاده رضا پهلوی و ژارگون‌هایش

در این نوشته کوتاه می‌خواهم به این موضوع بپردازم که چرا رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران، نه تنها گزینه نامناسبی برای «آینده» است بلکه مطرح شدن وی در رسانه‌ها و تبلیغاتی که دور او شکل گرفته، چیزی خنثی و بی‌تفاوت نیست.

ابتدا لازم است اشاره شود نویسنده با رویکردهای رایج که از سوی جریان‌های رقیب نسبت به رضا پهلوی می‌شود، مخالف است. به‌طور دقیق‌تر، بامخالفت‌های رقیبان او و به‌نحو خاص آن دسته از گفتاری که از جانب آنهایی که سهمی در قدرت سیاسی امروز ایران داشته و به دنبال تداوم وضع موجود یا تغییراتی محدود هستند. روشن است به چه دلیل آنها این آلترناتیو را نمی‌پذیرند. اما نقدها می‌تواند در محدوده آنها باقی نماند. مهم است بدانیم کسی که نقد می‌کند، کجا نشسته است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

اتوبوسی که به میان پلیس می‌رود

گفتاری درباره ریشه خشونت

همه‌جا از خشونت سخن گفته می‌شود. همه طرف‌های درگیر در خلال جدال‌های بی‌وقفه سیاسی و اجتماعی‌شان در کار محکوم کردن خشونت‌اند؛ خشونتی که در رفتار معترضان یا پلیس یا بقیه عناصر درگیر در مناسبات سیاسی ـ اجتماعی ایران بروز پیدا می‌کند. حتی بحث درباره خشونت به ساحت جامعه شناسی هم رسیده است. از آمار رو به رشد کتک‌کاری‌ها و نزاع‌های خیابانی و خانگی یا انواع و اقسام کشتارها با قمه و ساطور و تفنگ گرفته تا مناسبات دهشتناک حاکم بر فضای مجازی، از تهمت و فحش و ناسزا تا تهدید کارگردان، نویسنده، آخوند یا منتقد به مرگ و تجاوز، همه و همه راوی جدایی و شکافی عمیق بین فرهنگ عینی و فرهنگ ذهنی در جامعه است؛ جامعه‌ای که خشونت در گفتارش مدام محکوم می‌شود و به همان اندازه در واقعیت در حال رشد و فراگیری است.

بادکنک نظام و براندازان

نظام سیاسی در ایران مثل هر حکومتی که در وضعیت بحرانی افتاده، باد کرده است. تورم نظام سیاسی همچون بادکنکی حجم زیادی از فضاها را در طول و عرضِ تاریخ و جغرافیا اشغال کرده است. نظامی متورّم و اشغال‌گر -اما خالی از هژمونی- که حجم‌اش حیاتش را به مخاطره انداخته است؛ همچون بادکنکی که بیش از توانش باد شده است. این وضعیت ماهیت مشترک نظام‌های محتضر است. برای همین از سقوط شوروی گرفته تا شاه سابق، کسی انفجار بادکنک را تا چندی قبل از آن پیش‌بینی نمی‌کرد. همگان، هیکل تنومند و حجم بزرگ دولت را می‌دیدند که در تمام آن سال‌ها باد شده و خودش را بزرگ و بزرگ‌تر کرده بود.

  همچون هر ساختار سیاسیِ در احتضاری، مثل مریضی که ورم می‌کند، نظام، باد کرده است. این باد کردن محصول گسترش دادن پلیسی دولت در طول سال‌های حکمرانی بوده است. دولت ضعیف در عصر رسانه‌ و اطلاعات که سعی کرده در تمام ارکان و شئونات مردم، فضاهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری به قصد تنظیم وکنترل، مداخله کند و تمام این منافذ را که مربوط به جامعه مدنی بوده، اشغال نماید، کلیتی ساخته که به مرور زمان از هژمونی خالی شده و فقط از آن پوسته‌ی ورم کرده‌اش باقی مانده است. با از بین رفتن ماده‌ی درونی آن، غشای نازکی از تعیین سرحدات و مرزهای کنش سیاسیِ علنی مانده که توسط دستگاه‌ها و سیاست‌های زور، از آن پاسداری می‌شود.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

نامه‌های ممنوعه: آلبر کامو و ماریا کاسارس

استفانی لاکاوا

در این چند هفته گذشته، من بر روی مجموعه‌ای از منابع اولیه که مثل یک داستان طربناکِ افسانه‌ای بود، تمرکز کردم. کتاب بزرگی است، نزدیک به ۱۳۰۰ صفحه رونویسی شده از نامه‌ها، کارت‌پستال‌ها و تلگرام‌هایی که بین نویسنده و فیلسوف فرانسوی، آلبر کامو و بازیگر اسپانیایی، ماریا کاسارس در سال‌های ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۹ رد و بدل شده است.

camusandcasares-1

کتاب برای دست گرفتن و خواندن در مترو سنگین است، برای همین نسخه الکترونیکی‌اش را بر روی موبایلم دانلود کردم. حافظه گوشیم پر شده از حدود صد اسکرین‌شات از نامه‌های فرانسوی بین این دو عاشق. کتاب در فرانسه توسط «گالیمار» منتشر شد و هنوز به انگلیسی ترجمه نشده است.

زمانی که نامه‌های هر یک از آن‌ها در کنار روایت‌ها بررسی می‌شوند، رابطه عاشقانه بین کامو و کاسارس اگرچه غمگین اما غنی است. یک دوگانگی عجیبی بین زندگی و هنر وجود دارد. پوچی تنها یقین است و این بارها خیلی تصادفی توسط خودشان تایید شده است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

دراز کشیده بودم و می‌مردم

روایت زوال و مرگ در رمان گور به گور فاکنر در گفت‌وگو با مجله ادبی الف یا 

«گوربه‌گور» فاکنر آدم را خسته می‌کند. کتاب را می‌خوانی؛ درحالی‌که گرمت است و عرق کرده‌ای و تشنه‌ای. درست مانند کسی که در صحرای حیرت در مقابل پرسش «من کیستم» و «اینجا چه می‌کنم» ایستاده است. راجع به همین حیرت و چرایی‌اش و چگونگی‌اش با امین بزرگیان به صحبت نشستیم و آنچه می‌خوانید همان گفت‌وگوست؛ قسمت دیگری از مجموعه گفت‌وگوهای «مسائل وجودی ما». در این گفت‌وگوها سه مسئلۀ وجودی مرگ، عشق و رنج را بر مبنای روایت‌های مختلف آن‌ها در کتب داستانی برجسته از مناظر روانشناختی، جامعه‌شناختی و فلسفی بررسی می‌کنیم. بزرگیان جامعه‌شناسی است ساکن فرانسه که به‌تازگی کتاب «ایده‌های خیابانی» را منتشر کرده و کتاب دیگرش«جنبش‌های تهیدستان» در دست انتشار است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

قهرمان عصر بازنمایی

اقدام نهایی اقدم، بیرون پریدن از فضای مجازی

در این مدت درباره نسیم اقدم نجفی، سلبریتی ایرانی که با حمله به دفتر یوتویوب منجر به زخمی شدن سه نفر از کارمندان این شرکت شد، به اندازه کافی شنیده‌ایم. بیش از هر چیز نوشته‌ها و تحلیل‌ها از «جنون» و میل به معروف شدن‌اش گفته‌اند؛ جنونی که در پایان به نهایت خودش رسید و او را در سراسر دنیا معروف کرد؛ در حالی‌که دیگر خودش نبود که از تلاش شجاعانه‌اش برای رسیدن به هدفش سرمست شود.

آنچه به اقدم چهره‌ای ویژه می‌بخشد این است که او یک سلبریتی‌ مجازی معمولی نیست. او برای انجام دستورالعمل و ایدئولوژی زندگی‌اش -یعنی معروف شدن- نهایت تلاش خود را کرد و تمام توان‌اش را تا سرحد مرگ برای تحقق هدفش همچون قهرمانان، گذاشت. حتی اگر معتقد باشیم که جنون‌اش باعث این عملیات انتحاری و خودکشی‌اش شده، باید بخاطر بیاوریم که همه قهرمانان به واسطه نوعی دیوانگی به این جایگاه رسیده‌اند: کاری کرده‌اند که «انسانِ عاقل» نمی‌کند. انتظار همین است که در عصر مجازی، قهرمانانش نیز تا همین حد نهیلیستی باشند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

جامعه شناسی سیاسی بینی

 بحثی درباره جراحی‌های زیبایی در ایران

نیکلای گوگول داستان کوتاه معروفی دارد به نام «دماغ» که بعضی از منتقدین ادبی معتقدند که تعیین تکلیف او با دماغش بوده است. گوگول دماغ نوک تیز بزرگی داشت که گویا از آن خوشش نمی‌آمده است. داستان «دماغ» قصه مردی است به نام کاوالیوف، معروف به سرگرد که در شهر سن‌پترزبورگ، افسر ارزیاب است. او بعد از چند روز شکایت از جوشی بزرگ، یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند دماغش نیست. متعجب می‌شود و به آدم‌های مختلف ظنّ می‌برد که شاید آن‌ها باعث شدند دماغش گم شود. در ادامه داستان می‌بینیم که دماغ سرگرد، شخصیت مستقلی پیدا می‌کند و حتی شکل و شمایل یک شخصیت اداری، با مکنت و احترام فراوان به خود می‌گیرد. روزی حتی خود سرگرد او را در کلیسایی می‌بیند و به او می‌گوید: «تو دماغ منی!».

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

ایده‌ی رفراندوم و اعتراف به شکست

در‭ ‬این‭ ‬نوشته‭ ‬ابتدا‭ ‬با‭ ‬بیان‭ ‬چارچوبی‭ ‬نظری‭ ‬درباره‌ی‭ ‬چگونگی‭ ‬ساخته‭ ‬شدن‭ ‬فن‭ ‬حکم‌رانی‭ ‬دولت‭ ‬از‭ ‬قرن‭ ‬شانزدهم‭ ‬بدین‭ ‬سو،‭ ‬با‭ ‬استناد‭ ‬به‭ ‬درس‌‭ ‬گفتارهای‭ ‬میشل‭ ‬فوکو،‭ ‬نشان‭ ‬خواهم‭ ‬داد‭ ‬که‭ ‬خواست‭ ‬رفراندوم،‭ ‬نه‭ ‬ایده‌ای‭ ‬رادیکال‭ ‬و‭ ‬پیش‌رو‭ ‬که‭ ‬برنامه‌ای‭ ‬برای‭ ‬تداوم‭ ‬وضعیت‭ ‬است‭.‬

یک

از‭ ‬قرن‭ ‬شانزدهم،‭ ‬قانون‭ ‬و‭ ‬نظام‭ ‬قضایی‭ ‬در‭ ‬اروپا‭ ‬دو‭ ‬رکن‭ ‬اساسی‭ ‬و‭ ‬مهم‭ ‬در‭ ‬برابر‭ ‬مصلحت‭ ‬دولت‭ ‬بودند‭. ‬در‭ ‬واقع‭ ‬قانون،‭ ‬پدیده‌ای‭ ‬بود‭ ‬که‭ ‬از‭ ‬جامعه‭ ‬در‭ ‬برابر‭ ‬میل‭ ‬روزافزون‭ ‬دولت‭ ‬برای‭ ‬کنترل‭ ‬پلیسی‭ ‬محافظت‭ ‬می‌کرد‭. ‬فن‭ ‬حکم‌رانی‭ ‬در‭ ‬فرایند‭ ‬عقلانی‌شدن‭ ‬تا‭ ‬اواسط‭ ‬سده‌ی‭ ‬هیجده‭ ‬با‭ ‬دو‭ ‬نهاد‭ ‬پادشاهی‭ ‬و‭ ‬کلیسا‭ ‬ایده‌ی‭ ‬‮«‬مصلحت‭ ‬دولت‮»‬‭ ‬را‭ ‬تاسیس‭ ‬و‭ ‬سازماندهی‭ ‬کرد‭. ‬مصلحت‭ ‬دولت‭ ‬نوعی‭ ‬کردار‭ ‬است‭ ‬که‭ ‬دولت‭ ‬موجود‭ ‬را‭ ‬به‭ ‬دولت‭ ‬ایده‌آل‭ ‬مبدل‭ ‬می‌سازد‭. ‬از‭ ‬بدو‭ ‬تاسیس‭ ‬دولت‭ ‬مدرن‭ ‬این‭ ‬ایده‌ی‭ ‬دینی‭ ‬در‭ ‬آن‭ ‬وجود‭ ‬داشته‭ ‬که‭ ‬دولت‭ ‬در‭ ‬شکل‭ ‬ایده‌آل‭ ‬آن‭ ‬هنوز‭ ‬محقق‭ ‬نشده‭ ‬و‭ ‬‮«‬دولت‮»‬‭ ‬نوعی‭ ‬وعده‭ ‬است‭. ‬در‭ ‬این‭ ‬بین‭ ‬مصلحت‭ ‬دولت،‭ ‬کرداری‭ ‬بود‭ ‬بین‭ ‬دولت‭ ‬موجود‭ ‬و‭ ‬دولت‭ ‬موعود‭. ‬مصلحت‭ ‬دولت‭ ‬سه‭ ‬هدف‭ ‬عمده‭ ‬را‭ ‬پیگیری‭ ‬می‌کرد‭: ‬

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

قطعاتی درباره یک اجرای زنانه

سرود برابری، عصر آن روز و متروی حقانی

سه دختر با لبخند بدون روسری و در متروی تهران، یکی از سرودهای فمینیستی را با هم می‌خوانند. فارغ از واقعیت امیدبخش این ویدیو و پیوند گونه‌ای عمل سیاسی و هنری موجود در آن، این ویدیو از چند جهت می‌تواند وضعیت کنونی را تشریح کند.

همخوانی در مترو و در زیرِ زمین رخ داده است. به نحو نمادین انتقال سوژه‌ها از سطح به زیر زمین به گونه‌ای در بطن خود اعتراضی را نهفته دارد. ما می‌دانیم در این سال‌های گذشته، چگونه مفهوم «زیرزمینی» به یکی از مفاهیم مقاومت در برابر وضعیت تبدیل شده است. موسیقی، سیاست، قمه‌زنی، رقص، و هنر زیرزمینی و هر آن چیزی که از عرصه‌ عمومی جامعه توسط دولت و سیاست پلیسی، محدود و معدود شده به داخل خانه‌ها و پستوها و گعده‌ها منتقل شده اما هیچ‌وقت از بین نرفته است. در واقع با گسترش شکاف بین ارزش‌های دولت و جامعه، سبک‌ها و افکار متفاوت به داخل خانه‌ها منتقل شده و آن چیزی که حیات خود را در عرصه عمومی می‌جسته به حوزه خصوصی رفته، شکلی متفاوت گرفته و در آنجا به حیات خویش ادامه داده است. این انتقال از روی زمین به زیرزمین در واقع پیامی در خود دارد: خواست‌ها، مطالبات، رویاها و آرزوها از بین نمی‌روند، بلکه شاید تنها تا وقت لزوم پنهان شوند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

Neoliberalism and Iran’s protest movement

Published on opendemocracy

Amin Bozorgian

The first day of January, on the fifth day of the protests in Iran, President Rouhani decided to pursue a course that the security and military officials he likely consulted with had pursued before him. While speaking of the importance of attention to economic and political realities and the people’s right to protest, Rouhani overlooked the true reality of the situation when he proclaimed: “There is a minority, a tiny group, who would come in and do something: to chant slogans against the law and the will of the people, to insult the sanctities and values of the revolution, and to destroy public property. Our country will round them up good.”

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

جنبش خسته‌گان

درباره جنبش تهیدستان

در پنجمین روز رخدادهای ایران، حسن روحانی احتمالاً بعد از مشورت با مسوولین امنیتی و نظامی تصمیم گرفت راهی را برود که پیش از او رفته‌اند. او در میانه‌ حرف‌هایی در ضرورت توجه به واقعیت‌های اقتصادی و سیاسی و اینکه مردم حق دارند اعتراض کنند، با نادیده گرفتن «وضعیت» و واقعیت‌ها، حرف اصلی را زد:»ملت ما یک اقلیت و گروه کوچک را که بیایند کاری انجام دهند، شعار خلاف قانون و خواست مردم بدهند و به مقدسات و ارزش‌های انقلاب توهین کرده و تخریب اموال عمومی بکنند، به خوبی جمع می‌کند.»

شکی نیست که دولت، در کار «جمع» کردن است. دولت ماهیتاً سازوکار جمع کردن ثروت جمعی، جمع کردن رعیت و انباشته کردن قدرت است. گاهی این جمع‌آوری شکل حادی به خود می‌گیرد. بانک و زندان، دو نهاد مهم نظام مدرن ایران، تبلور شکل نهایی این جمع آوری هستند. همین دو شاید به ما در فهم آنچه در این چند روز گذشته کمک کنند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

آقازاده‌گان و بنده

«آقازاده‌گی» با مساله‌ی «تبعیض» پیوند خورده است. شاید بتوان با توجه به آن‌چه در دی‌ ماه (جنبش خسته‌گان) گذشت، آن را یکی از مدخل‌های ورود به موضوع مسایل اجتماعی ایران و از شاخص‌ترین کلید‌واژه‌های بیان نارضایتی از وضعیت دانست. اگر از شهروندان ایرانی بپرسید که چه چیزهایی آن‌ها را نسبت به وضعیت موجود ناراضی کرده‌است، این گمان می‌رود که به احتمال زیاد یکی از موارد پرتکرار این باشد که آقازاده‌ها در حال غارت منابع هستند. در واقع عبارت «آقازاده‌گی» دالی است که برای تبعیض به کار می‌رود. این نکته نشان می‌دهد «آقازاده» به پدیده‌ای چه بسا بزرگ‌تر از واقعیتش تبدیل شده و خلاصه‌ای است برای بیان هر نوع تبعیض در زبان روزمره‌ی مردم عادی. بنابراین از این حیث موضوعی است در حیطه‌ی جامعه‌شناسی. برای جامعه‌شناس سوال این است که گفتمان‌ها چگونه ساخته شده و تکثیر می‌شوند. محل تقاطع علوم اجتماعی و سیاسی با اقتصاد، یا همان اقتصاد سیاسی، شاید بهترین جایگاه برای بررسی این پدیده باشد.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

اندیشیدن با جام می

الکل آزمونی برای ارزیابی خود

پرداختن فلسفی به نوشیدنی‌های الکلی به ‌نظر تناقض‌نما یا خیانت‌آمیز به هر دوسوی ماجرا یعنی فلسفه و الکل می‌آید. اگر بپذیریم که الکل، میانجی ما برای رها شدن از سلطه‌ی عقل و واقعیت است، فلسفیدن درباره‌ی این رهایی شیمیایی و مصنوعی، برگشتن به آن چیزی نیست که فرد می‌خواهد با مستی و گرمی‌اش از آن فرار کند؟ هر پاسخی به این پرسش بدهیم، در هر حال از این سوال رها نمی‌شویم که الکل چیست و به چه معناست؟ چرا آدمیان از گذشته‌های دور با آن همنشین شده‌اند تا جایی که حتی گاهی از سوی آن تهدید شده‌اند؟ نه حتی فلسفه که کل علوم اجتماعی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی، را هم می‌توان به این موضوع کشاند و خواست که آن‌ها هم سخن بگویند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

نوشته‌ای درباره مهم‌ترین خط تیره

نسبت دولت _ ملت

یکی از سؤال‌های مهم در مواجهه با سیاست مدرن این است که اتباع یک دولت، در چه نسبتی با آن دولت قرار دارند؟ آیا مردم یک کشور را می‌توان از حاکمان‌شان متمایز کرد؟ این پرسش از این حیث اهمیت بیشتری یافته است که در گفتمان حاکم بر مدافعان تحریمِ حکومت ایران و نیز سرنگونی رژیم، این جداسازی از حیث حقوق بشری حیاتی است تا آنها متهم به «اقدام علیه مردم» نشوند. و بالطبع از سوی دیگر تنها راه حل جلوگیری از تحریم و جنگ برضد ایران را برخی فعالان سیاسی، تأکید بر یگانگی و به هم پیوستگی دولت و مردم می‌دانند. از نظر آنان این جداسازی ناممکن بوده و تحریم یا سقوط و تضعیف اولی (نظام)، به نابودی دومی (مردم) می‌انجامد. این گفتار جدید با آنکه در ابتدا از مسأله مخالفت با تحریم و جنگ و تجمعات دفاع از مذاکرات هسته‌ای آغاز شد، به تدریج تا جایی پیش رفته که عملاً به یکی از نیروهای پشتیبان گفتمان رسمی، فارغ از مسأله جنگ و تحریم تبدیل شده است. این شاید جدیدترین بدنه‌ی سکولارِ طبقه‌ی متوسطِ حامیِ حکومت باشد که حول و حوش گفتمان «امنیت ملی» خود را سازمان داده است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

قطعاتی درباره‌ی رقص

نوشتن با بدن

_من باور به خدایی خواهم داشت که بتواند برقصد.

_شامگاهی زرتشت با مریدان از میان جنگل می‌گذشت، و همچنان که در پـی چشـمه‌ای میگشت، هان! به چمنزاری رسید سرسبز که گردش را درختان و بوته‌ها خاموش فراگرفتـه بودند و بر آن دخترکانی با هم می‌رقصیدند. دخترکان چون زرتشت را بشـناختند، از رقـص بازایستادند. اما زرتشت با سیمایی دوستانه به سوی ایشان رفت و این سخنان را گفت:
از رقص بازنایستید، دخترکان نازنین! نه بازی‌ْبرهمزنیْ بدچشم سوی شما آمـده اسـت، نه دشمن دخترکان. من دربرابر ابلیس هوادار خدای‌ام، زیرا ابلیس «جان سنگینی» ست. پس، ای سبک‌پایـان، من چه گونه دشمن رقص‌هایِ خدایی شما توانم بود؟ یا دشمن پاهای دخترکان با گوژکان زیباشان؟

نیچه/ چنین گفت زرتشت /سرود رقص

ژان لوک نانسی استاد بازنشسته‌ی فلسفه‌ی دانشگاه استراسبورگ فرانسه در سرآغاز کتابی مشترک با متیلدا مونی‌یر طراح رقص برجسته‌ی فرانسوی، می‌نویسد که یک بدن همیشه در وهله‌ی نخست متصل به بدن دیگری ‐ مردم دیگر‐ است. دیگری ‐ اگر او یک دیگری باشد، در یک بدن دیگر خود را نشان می‌دهد. در واقع با وجود دیگری یا همان بدن یک نفر دیگر است که ما می‌توانیم خود را «من» ادراک کنیم. در واقع او و متیلدا در کتاب مشترک‌شان به نام «هم‌گونی‌های آغازین» (۲۰۰۵) که حاصل گفتگوی بین آن دو بوده، نشان می‌دهند که مساله‌ی بدن تا چه حد برای درک مبنایی‌ترین چیزها مهم و اساسی است. نام کتاب برگرفته از اجرای هنری (Performance) سخنرانی‌ای بود به همین عنوان که مرکز رقص ملی فرانسه در سال (۲۰۰۲) برگزار کرد. برنامه، مجموعه‌ای از آن گفتارهای فیلسوف را در بر می‌گرفت که به هنر به مثابه‌ی مقوله‌ای سیاسی توجه کرده بود.
رقص به مثابه‌ی یک فرم هنری، اما فراتر از آن، رقص به‌عنوان چالشی برای نظریه‌های معاصر بخشی از مهم‌ترین موضوعات مورد بحث در این کتاب است. در این میان آن‌چه بسیار مورد توجه است این است که با وجود تجربیات و شکل‌های متنوع، رقص همواره رابطه‌ای مشترک با بدن دارد. سخن گفتن ازین قدر مشترک در رابطه‌ی بدن و رقص موضوع اندیشیدن به چیزی سراسر بدنی به نام رقص است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

داعش آخرین ساخته‌ی نوع بشر

در گفت و گو با رولان گوری

رولان گوری، روان‌کاو و استاد افتخاری در رشته‌ی روان‌بیماری درمانگاهی در دانشگاه اکس مارسی فرانسه است. او در سال ۲۰۰۹ کارزاری به نام «فراخوان فراخوان‌ها» را پایه‌‌ریزی کرد که نوعی سازمان برای هماهنگ‌سازی جنبش‌های برآمده از بخش‌های بهداشت و درمان، پژوهش، آموزش و پرورش، مددکاری اجتماعی و فرهنگ بود. با هدف ایجاد پیوند میان انبوه کنش‌گرانی که ایدئولوژی نئولیبرال و پیامدهایش بر خدمات عمومی را به نقد می‌کشند. رولان گوری تاکنون چندین کتاب نوشته که به کتاب‌های مرجع در عرصه‌ی این گونه فعالیت‌ها تبدیل شده‌اند. از ‌جمله: «برای خیزش وجدان‌ها»، «شیادسازی» و «فرد حکومت ناپذیر».
متن زیر چکیده‌ مصاحبه‌ او با مجله‌ی پولیتیس در تاریخ ۲۱ ژوییه ۲۰۱۶ در فرانسه است. مصاحبه پس از حمله‌ی تروریستی سال گذشته در شهر نیس فرانسه انجام شده است.

وقایعِ هفته‌ی گذشته در شهر نیس را چگونه واکاوی می‌کنید؟

احتیاط حکم می‌کند که بگوییم فعلا نمی‌دانیم و به زمان بیشتری نیاز داریم تا بتوانیم با بسیجِ اندیشه به واکاوی چند‌بعدی این موضوع بپردازیم. به زمان نیاز داریم تا به این موضوع بیندیشیم که چه بر سرمان آمده و چگونه به این‌جا رسیده‌ایم. ما نیازمند درک این موضوع هستیم که این آدم‌کشی‌های انبوه چه شباهت‌ها و چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. ما به‌طور کلی شتاب‌زده واکنش نشان می‌دهیم. این شتاب‌زدگی می‌تواند در زمینه‌ی حفاظت، امنیت یا امداد موجه باشد، اما از لحاظ اطلاع‌رسانی و تحلیل موجه نیست. آن‌ هم در شرایطی که ساز و برگ‌های اطلاع‌رسانی و تحلیل خود مبتلا و آلوده به انحرافات «جامعه‌ی نمایش» و «اخبار حوادث»اند که به کالایی‌شدن عواطف و مفاهیم دامن می‌زند. چنین وضعیتی از نظر اخلاقی و سیاسی پذیرفتنی نیست زیرا پایه‌های جوامع ما را ویران می‌کند و در ساختنِ تراژدی‌هایی که گرفتارشان هستیم کمک می‌کند. کسب و کارِ دشمنانِ ما، متحدان عملی‌شان و نیز همدستانِ ناخواسته‌ی آن‌ها، از همین راه تامین می‌شود.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

بحثی درباره‌ی شر و مسئولیت فاجعه‌زدگان

نقدی بر درک عمومی از مرگ آیلان

غرق شدن کودک سوری و انتشار تصاویری از جنازه‌ی او بر ساحل دریا سوالی را بعد از گذشت این همه مدت از آن حادثه‌ی دلخراش برای ما باقی گذاشته است که در کنار تمام عوامل موثر در اینگونه فجایع، آیا والدین کودک به سبب انتخاب غلط‌شان در برابر این مرگ مسوول نیستند؟ یا سوالی بزرگ‌تر، شهروندان سوریه و عراق و ایران و عربستان در وضعیتی که امروز خاورمیانه با آن دست به گریبان است – از داعش گرفته تا حکومت‌های توتالیتر¬- به سبب انتخاب‌های‌شان مسوول نیستند؟ کشورهای قدرتمند غربی و دولت‌های حاکم بر خاورمیانه تا چه حد مسوول مرگ کودکان و انسان‌های بی‌گناه هستند؟ مساله‌ی جبر و اختیار به عنوان یکی از مهم‌ترین سوالات و مباحث تاریخی بشر این بار در قامت شر خود را به ما می‌نمایاند. نسبت بشر و ما در برابر شر موجود چه نسبتی است؟ داعش از انتخاب‌های ما سربرآورده یا جبری تاریخی و بیرون از قدرت ما است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

فروپاشی کودکی و درک دانه‌های برف

پخمه/کودک/هنرمند

خبرهایی سهمگین از آسیب زدن به کودکان، از قتل گرفته تا تجاوز و تنبیه‌های شدید بدنی هر از چندگاهی فضای جامعه را در آمیزه‌ای از غم و عصبانیت فرو می‌برد. کودکان، همواره گرفتار عصیان بزرگ‌سالان بوده‌اند. جنگ، فقر و بحران‌های خانوادگی در بدن و ذهن کودکان بیش از هرجای دیگری حک می‌شود. برای فهم نسبت جامعه با کودکان باید از خود مفهوم «کودکی» آغاز کرد.

۱-

والتر بنیامین در بیست و نه سالگی و در مقاله‌ی کوتاهی در بیان اهمیت رمان «ابله» داستایوسکی که بعدها در مجموعه‌ آثار او منتشر شد، می‌نویسد: «در آثار داستایوسکی، آشکارا تنها در روح کودکان است که تحولات شگرف زندگی انسانی وضوح می‌یابد.» این مواجه، دربردارنده‌ی اهمیت آن چیزی است که می‌توانیم تجاوز مستمر و بی‌وقفه به کودکان را در آن رصد کنیم. بزرگ‌سالان با مداخله‌ی بی‌وقفه و غالبا مخرب در حیات کودکان با مجموعه برنامه‌هایی که آن را در ذیل «تربیت» نام‌گذاری می‌کنند جهان خودشان را از چیزی تهی می‌کنند که بیش از پیش بدان نیازمندند. آن چیزی که برای حیات آدمی لازم و ضروری به نظر می‌رسد نه در همسا‌ن‌سازی کودکان با جهان ساخته شده بزرگ‌سالان که اتفاقا –برعکس- در تربیت بزرگ‌سالان توسط کودکان است. بی‌راه نیست که بنیامین تا این حد به کافکا و جمله‌ی او درباره‌ی عکس دوران کودکی‌اش علاقمند است. جایی که کافکا درشرح عکسی از دوران کودکی‌اش که در کنار اسب کوچکی با لباسی رسمی ایستاده است، می‌نویسد: «این من نیستم، بلکه در این‌جا میمون پدر و مادر خود هستم.»

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

در ستایش کودکی و هردم نو شدن

گفت وگو با بهروز صفدری

در واژه‌نامه‌های فارسی مفهوم کودکی و مترادف‌هایش به‌طور کلی عبارتند از: کودک، بچه، فرزند، رود (زاد و رود)، نوباوه، طفل، صبی و ولید. بنابر لغت‌نامه‌های دهخدا و معین، ریشه‌ی واژه‌های مترادف کودک و بچه به ترتیب «کوتک» و «وَچَک» به معنی کوچک، خرد و صغیر است. کلمات فرزند و رود بر محور معنای «زادن»، و کلمه‌ی نوباوه بنا به تعریف دهخدا از روی کلمه‌ی «باوه» به معنی «رسیده و نو» ساخته شده و در اصل به معنی «میوه‌ی تازه‌ به دست آمده» است (مترداف نوبر). مترادف‌های عربی موجود در فارسی نیز از ساگن‌ها (nuance) یا ریزه‌تفاوت‌ها و دلالت‌های ضمنی ویژه‌ای برخوردار هستند. برای مثال، عبارت «طفل معصوم» با معادل فارسی آن یعنی «کودک بی‌گناه » عینا یکی نیست. بنابراین بار معناییِ مفهوم کودکی در فارسی بیش‌تر بر کوچکی دلالت دارد. اما حد و مرز سنیِ این مفهوم در زبان فارسی تا پیش از گسترش‌یابی ضرورت ترجمه چندان معین و مشخص نبوده است.
با بهروز صفدری، مترجم و نویسنده و از اعضای قدیمی جنبش موقعیت‌گرایان در فرانسه درباره‌ی مفهوم کودکی گفت‌و‌گو کردم و اولین سوالم را از این‌جا و نزاع بر سر واژه آغاز کردم.
بهروز صفدری عمدتاً به خاطر تلاش‌های‌اش در ترجمه و معرفی جنبش سیتواسیونیستی به زبان فارسی، به ویژه جامعه‌ی نمایش اثر گی دوبور (تهران، نشر آگه) شناخته شده است. از میان دیگر ترجمه‌های وی می‌توان به رسوایی شاعران، اثر بنژامن پره، شاعر سوررئالیست، اینک آن انسان، و شرحی بر چنین گفت زرتشت نیچه (تهران، نشر بازتاب‌نگار)، در ستایش تن‌آسایی، شامل متن معروف پل لافارک (تهران، نشر کلاغ)، شعر و واقعیت و قطعات عمودی، از روبرتو خواروز (تهران، نشر بازتاب‌نگار) بین‌الملل نوع بشر اثر رائول ونه‌گم (تهران، نشر کلاغ) و فرنچ تئوری و آواتارهایش (به همراه سمیه خواجوندی) اشاره کرد. تحصیلات دانشگاهی او در رشته‌ی جامعه‌شناسی بوده و مقیم فرانسه است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

کردستان ، دولت سازی و فرآیندهای ادغام

روشن است که ساکنان مناطق کرد نشین در هر سه کشور عراق، ایران و ترکیه به سبب سالیان طولانی پروژه‌های دولت سازی در این سه کشور، متحمل شنیع‌ترین ستم‌ها شده‌اند. کردها «اقلیت» ناسازگاری بوده‌اند که با وجود خطاها و استراتژی‌های غلط برخی از آنها، همواره توانسته‌اند بر سر اصول انسانی و دموکراتیک در برابر حکومت‌های مرکزی‌شان مقاومت کنند.

همین واقعیت تاریخی موضع‌گیری درباره مساله استقلال کردستان عراق و تشکیل دولت کردستان را مخاطره آمیز ساخته است. حتی اگر شما در پرونده عینی و مکتوب زندگی‌تان برای آزادی و عدالت با دولت جنگیده باشید، موضع‌گیری‌تان درباره این اتفاق می‌تواند شما را به طرفه العینی به «جدایی طلب» یا «همکار حکومت» تبدیل کند. این حجم بالای سرمایه‌گذاری عاطفی و حساسیت بر سر این اتفاق ریشه در تاریخ دراز دامنه ستم و خشونت و هرج‌ومرج در خاورمیانه دارد؛ واقعیتی که در پیوند با موج جدید «ناسیونالیسم» شرایط را بحرانی‌تر کرده است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

یوتوپیای تابعیت دوگانه

از سال‌ها پیش که به خارج از ایران سفر کردم، پس از غلبه بر موج‌های اولیه‌ی غربت و دستپاچگی‌های مهاجرت، گرفتن تابعیت از فرانسه یکی از وسوسه‌های همیشگی‌ام بوده ‌است. این‌که بتوانم در آینده بدون دغدغه‌ی ویزا به اروپا بازگردم انگیزه‌ی اصلی این میل بوده است. این نوشته‌ی کوتاه ریشه در این تجربه‌ی شخصی و مجادلات درونی دارد هرچند که می‌تواند به گونه‌ای پدیدارشناسانه، شرحی مختصر باشد برای توضیح ریشه‌های این میل. بی‌شک یکی از مهمترین امتیازها یا منزلت‌های اجتماعی در جامعه‌ی ایران مدرن، داشتن تابعیت از یک کشور پیشرفته‌ی غربی است چیزی که کمتر در میان اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها امتیاز حساب می‌شود.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

درباره زوال متاخر

گزارشی از یک اضمحلال

يكى از مهمترين مسايل و دغدغه های نویسندگان و روشنفکران مدرن در سده‌های اخیر، مسأله «زوال» بوده‌است. این زوال، در شکل‌های مختلف و گوناگونی خود را نمایانده است مثلاً در آثار هنری و فرهنگی، در کیفیت دانشگاه و مطالعه، در اخلاق اجتماعی و بسیاری موارد دیگر. در این یادداشت مختصر به زوال حاملان دموکراسی و تغییر با ارجاع به کتابی از کورنل وست، نویسنده و فیلسوف سرشناس سیاهپوست آمریکایی به گونه‌ای اجمالی می‌پردازیم.

بطور مشخص سخن از اضمحلال جمعى نيروهايى است كه زمانى فعالانه خواستار بهبود زندگى‌شان بودند. شايد مهمترين تجربه جمعى برای ما از اين نوع اضمحلال به انقلاب سال ٥٧ باز مى‌گردد. زمان كوتاهى از انقلاب نگذشته بود كه بسيارى از آزادى خواهان و مخالفان حكومت استبدادى شاه در سركوب‌ها و محدوديت‌های حکومت جدید مشاركت كردند یا آن‌ها را به نوعی توجیه نمودند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

انتشار کتاب ایده‌های خیابانی

img_1798

ایده‌های خیابانی- انتشارات تیسا – چاپ اول- تیرماه ۱۳۹۶
از مقدمه:
تمامی نوشته‌های این مجموعه در خلال حضور در خیابان متولد شده‌اند. دغدغه اصلی‌ام در نگارش آن‌ها بیش از هر چیز یافتن راهی بود برای پر کردن شکاف‌هایی که در خلال زندگی روزمره در تهران سرباز می‌کند؛ شکاف‌هایی ماحصل حضور در زندگی روزمره . به نظرم ما در شهر همواره درون زندگی روزمره‌ایم. این زندگی به همان میزان که در اختیار ماست، بر ما مسلط است؛ تنها لحظاتی هست که می‌توان ایستاد وبدان نگریست. به تعبیر بنیامین، در عرصه‌هایی که درون آن هستیم، شناخت فقط به شکل جرقه‌های آذرخش فرا می‌رسد. این متن‌های نامنسجم در طول چند سال نوشته شده‌اند. سعی کرده‌ام کمترین بازبینی را در انتشار نوشته‌ها در قالب کتاب انجام دهم تا بیشتر بتوانند وضعیت خودم را در شهر نشان دهند. به نظر می‌رسد نوشتن متنی منسجم درباره چیزی به غایت نامنسجم اساسا خیال پردازانه است. این کتاب مجموعه نوشته‌های من درباره تهران بین سال‌های ۸۱ تا ۸۶ است که پس از نزدیک به یک دهه تأخیر به همت انتشارات تیسا منتشر می‌شود. با وجود همه ملاحظات و تغییرات در زندگی و اندیشه‌ها ترجیح دادم به آن تجربه‌های نگاشته شده دست نزنم و متن‌ها را بدون تغییر برای انتشار در اختیار نشر بگذارم. قطعاً همه قطعات این توانایی را داشتند که بازنویسی شوند ، اما آنچه من را از دست درازی نظری نهی کرد اهمیت خود تجربه به مثابه چیزی زمانمند و مکانمند است، چیزی که در این سال‌ها از دست داده‌ام.

برای خرید نسخه الکترونیکی آن در داخل و خارج از ایران میتوانید به سایت فیدیبو مراجعه کنید

 

آنچه شیران را کند روبه‌مزاج

نوشته‌ای درباره انتخاب‌های سیاسی اخیر

هوگو دروچون*

اساس موفقیت دونالد ترامپ در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا بر نفی «هیات حاکمه1» متمرکز بود. ترزا می، نخست وزیر محافظه‌کار بریتانیا در سخنرانی آغاز کارش در کنفرانس ماه اکتبر حزب، به بی‌اصالتی «نخبگانِ جهانی حمله کرد. به گونه‌ای فزاینده و در سراسر قاره اروپا دست راستی‌های پوپولیست همچون ماریا لوپن از حزب «پیشروی ملی، فور دایچلند از حزب «آلمان دیگر4»، و نیز حزب « قانون حاکم لهستان5»  و «حزب عدالت»، از متهم ساختن «یوروکراتیک6»ها یا همان نخبگان اداری اروپایی، سود می‌برند . اما سوال این است که موضوع «نخبگان» از کجا سربرآورد و معنایش چیست؟

ویلفرد پاره‌تو7 (1923-1848)، جامعه شناس ایتالیایی به این موضوع توجه جدی نشان داد. ما عمدتا پاره‌تو را به عنوان یک اقتصاددان می‌شناسیم. اقتصاددانی با ایده‌هایی چون نظریه «کارآیی» و همچنین «اصل پاره‌تویی8» . او بیش از هر چیز به خاطر تئوری «قانون قدرت» یا «قانون 80/20» که می‌گفت همواره هشتاد درصد زمین متعلق به بیست درصد جمعیت است، مشهور بوده است. پاره‌تو این نظریه را از خلال مطالعه توزیع زمین در ایتالیای ابتدای قرن بیستم استنتاج کرد. او همچنین در باغ‌اش کشف کرد که بیست درصد ازمحصول نخود، دانه آن و هشتاد درصدش پوسته است. به هرحال پاره‌تو فقط یک اقتصاددان نبود . در اواخر زندگی‌ گرایش او به سمت جامعه‌شناسی چرخید؛ حوزه‌ای که او درآن تئوری «چرخش نخبگان‌9» را گسترش داد .

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

خانم لوپن و آقای رییس جمهور

اگر بخواهیم درباره‌ی انتخابات ریاست‌ جمهوری اخیر فرانسه صحبت کنیم راهی نداریم که به مارین لوپن بیندیشیم. حرف زدن درباره‌ی لوپن و جریان فکری او اما در ارتباطی تنگاتنگ با رقیب‌اش یعنی رییس جمهور حال حاضر فرانسه است. از آنجا که قصد دارم درباره‌ی لوپن بنویسم، پیش از هر چیز باید از متحد استراتژیک‌اش، امانوئل ماکرون بگویم. باید بدانیم که از طریق شناخت ماکرون، شناخت پدیده‌هایی چون لوپن مهیا می‌شود.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

سه قطعه درباره اینستاگرام

بازار آزاد تجربههای تصویری

آنروز صبح که طبق معمول صفحه اینستگرام‌ام را چک کردم، چشم‌ام افتاد به صفحه دوستی که فالوئرهایش روز به روز افزایش محسوسی پیدا می‌کرد؛ در حالی‌که هیچوقت چیز دندان‌گیری در صفحه‌اش ندیده بودم؛ نه عکس فوق‌العاده‌ای یا تجربه استثنایی‌ای و حتی متن خاصی، فقط و فقط مجموعه تصاویری خیلی معمولی از یک زندگی خیلی معمولی. قطعاً اینستگرام در کنار همه سلبریتی‌های معمول ( که مایلم آنها را سلبریتی‌های کلاسیک بنامم: شامل بازیگران، خواننده‌ها، ورزشکاران یا برخی نویسندگان پرفروش) نوع جدیدی از سلبریتی‌ها را در خود ساخته است که می‌توان آنان را سلبریتی‌های جدید نامید. افرادی که نه بازیگرند، نه موزیسین، نه زیبا، نه ورزشکار و نه هیچ چیز دیگر. دقیقاً کسی هم نمی‌داند که چرا آنها تا این حد محبوبند و مشتاق دارند. این پدیده‌های پوچ و کیچ باعث شد مدتی اینستگرام را بیشتر بجورم تا شاید بتوانم دمای بدن جامعه‌ای که از آن دورافتاده‌ام را تا حدی بفهمم. هر چقدر بیشتر پر بیننده‌ترین صفحات شخصی در اینستگرام را نگاه کردم، بیشتر فهمیدم که با جامعه‌ای متفاوت از آنچه در ذهن دارم روبه‌رویم.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

مناظره ای درباره خدا

خدا وجود دارد یا ندارد؟ پاسخ بشر به این پرسش هراسناک هر چه باشد، زندگی و رویارویی او با جهان را به کلی تغییر خواهد داد. وجود خدا به چه دردی می‌خورد؟ وجود نداشتنِ خدا چه پیامدهایی خواهد داشت؟ انسان با خدا و بدون او چگونه خواهد بود؟

امین بزرگیان نویسنده و پژوهشگر، و امین قضایی از گردانندگان کانون خداناباوران یا آته‌ئیست‌های ایران، این هفته در تابو بر سر این پرسش‌ها با هم به گفت‌وگو نشسته‌اند.

از اینجا بشنوید

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

پدر و پسران

روان شناسی اجتماعی شکست سیاسی

پس از شکست سیاسی یک انقلاب یا جنبش و عدم توفیق نیروهای متضاد در تغییر هیأت حاکمه یا سازوکارهای حاکم بر آن، چینش تازه ای از نیروهای سیاسی سر بر می آورند. بدنه جنبش در واکنش به رویداد از سر گذشته پس از سپری کردن مراحل اولیه شکست که غالباً در اشکالی روانی همچون خشم و انزوا بروز می یابد به بازیابی جایگاهی تازه اقدام می کند.

این موضوع که ترمی مهم در جامعه شناسی جنبشهای اجتماعی است را میتوان درباره اتفاقات پس از انتخابات سال ۸۸ مورد ملاحظه قرار داد؛ ملاحظه ای که می تواند به شناخت نیروهای تازه در فرایندهای سیاسی جامعه مدنی امروز ایران کمک کند.

پس از انتخابات سال ۸۸، تضادهای سیاسی- اجتماعی پنهان در جامعه با مشارکت خیابانی نیروهای متضاد، بروز عینی یافت، بطوریکه در بخش عمده ای از نظم سابقِ حکمرانی اختلال ایجاد کرد. جایگاه نیروهای سیاسی تغییر پیدا کرد و باز تعریف شد. در میان مردم و خانواده ها نیز این شکافها و تغییرات انعکاس یافت تا جاییکه تحولات چشمگیری در موضع گیریهای سیاسی ایجاد شد.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

سینمای هند و اروپایی

ابد و یک روز و سیمای تابناک فاجعه

در سال گذشته فیلم ابد و یک روز ساخته سعید روستایی فیلم سینمایی موفقی بود. هم از نظر استقبال عمومی و هم به لحاظ موفقیت در جشنواره و نظر منتقدان، فیلم توانست موفقیتی کم‌نظیر را از سر بگذراند. توجه عمومی به این فیلم، هم راه تأمل بیشتر به خود اثر را بر ما می‌گشاید و هم کمک می‌کند که نسبت به جنبه‌هایی از جامعه‌ی معاصر ایران شناخت پیدا کنیم. در این یادداشت فارغ از جنبه‌های هنری اثر، مونادهای جامعه‌شناختی‌‌ِ شکل گرفته پیرامون این فیلم مورد توجه است.

بدون هیچ اغماضی فیلم ابد و یک روز از حیث دراماتیک و تکنیک‌های داستان‌گویی و تعلیق داستانی و نیز بازی‌های بازیگران، میزانسن و برخی دیگر از شاخصه‌های سینمایی، کاری قابل توجه در ابعاد سینمای ایران است.  اما با این وجود فیلم خوبی نیست. این فیلم نه تنها نمی‌تواند وضعیت طبقات پایین را نشان دهد که از نظر سینمایی هم فریبنده است. فیلم از پیش از دیدنش برای من آغاز شد. دوستانم در ایران به من توصیه می‌کردند که فیلم را حتماً ببین. آن‌ها دقیقاً در ادامه‌ی این توصیه به اشک‌هایی که با فیلم ریخته بودند اشاره می‌کردند. همواره با دستکش باید به سراغ آثار ترحم‌برانگیز و برانگیختن احساسات به این نحو رفت، آن‌هم به‌صورت همگانی و آمیخته با فروش و جذابیت و فرش قرمز.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

نئولیبرالیسم ایرانی و حجاب اسلامی ایتالیایی ها

آزاد سازی و آواتارهایش

در بیانیه‌ی فراگیری که از سوی دانشجویان و به مناسبت روز دانشجو منتشر شده، در کنار شرح شرایط ناگواری که بر فضای دانشگاه‌های کشور از حیث علمی و سیاسی حاکم است، موضوع فرایند رو به شتاب پولی‌سازی دانشگاه‌ها و تحصیلات عالی به‌ویژه در دوره دولت روحانی مورد اعتراض قرار گرفته است. بی‌شک یکی از مهم‌ترین سنگرهای سیاست‌های نئولیبرالیستی، دانشگاه‌ها بوده‌اند. در حالی ‌که مصلحان اجتماعی در اروپا و آمریکا در سال‌های اخیر به بی‌عدالتی‌های نفوذ منطق بازار به دانشگاه‌ها توجه کرده‌اند، در ایران و در فرایندی معکوس سیاست‌گذاران کلان به دنبال طبقاتی کردن دانشگاه‌اند. این در حالی‌ست که نه تنها پولی شدن دانشگاه‌ها در این سال‌ها به افزایش کیفیت دانشگاه‌ها منجر نشده، بلکه وضعیت علمی از قبل بدتر شده‌است. آنچه مهم است این است که بدانیم این سیاست بخشی از برنامه‌ای کلی‌تر در ایران و عرصه‌ی جهانی است.

در نقد دکتر حمیدرضا جلایی‌پور، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، به سخنرانی اخیر دکتر یوسف اباذری بخشی از غفلت رایج در میان دولتمردان و سیاست‌گذاران سیاسی و اقتصادی ایران قابل مشاهده است و برای روشن شدن موضوع بسیار راهگشاست. جلایی‌پور به نقد اباذری نسبت به روند رو به رشد نئولیبرال‌سازی با اشاره به تفاوت‌های اقتصاد در ایران و غرب از نامگذاری غیرعلمی اباذری انتقاد کرده و پرسیده با وجود دولتی بودن و غیرخصوصی بودن حجم گسترده‌ای از اقتصاد ایران، چطور آن را نئولیبرال می‌دانی؟ این نوشته‌ی کوتاه به بهانه بیانیه دانشجویان، نه بررسی اقتصاد ایران و یا نقد لیبرال‌های اقتصادی که بیان یک غفلت نظری و روش‌شناختی جامعه‌شناسانه در شناخت فرایندهای کلی در ایران است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

ترامپ را فراموش کن

سرگرمی سازی تام

پس از پیروزی دونالد ترامپ، پیچ هر رسانه‌ای را که باز می‌کنیم سؤال از کارشناسان این است که: با توجه به ریاست جمهوری ترامپ وضعیت برجام چه می‌شود؟ شرایط افغانستان؟ بازار معاملات بورس وغیره. همه چیز و ازجمله انتخابات آمریکا در هاله‌ای از نگاه‌های کوته‌بین استراتژیک مصرف شده و پس از چندی جای خود را به نشانه دیگری از اضمحلال جهانی می‌دهد. فقدان یک گفت‌وگوی ریشه‌ای وهمگانی درباره وضعیتِ معاصر، خود یکی از مهم‌ترین دلایل زوالِ موجود در عرصه جهانی است. زوالی پر از فقر و فلاکت، جنگ و کشتار و برآمدن نوعی تازه از فاشیسم.
سخن گفتن درباره وضعیت، به دلیل همین وضعیت، کاری بغایت بغرنج و بیهوده شده‌است. «اطلاعات» در کاغذهای بسته بندی رنگارنگ و متنوع عرضه می‌شوند و مجریان و سخنوران متعدد، هر نیم ساعت یکبار اطلاعاتی از جهان را برای تماشاگران خود عرضه می‌دارند. شاید روزی انسان‌ها فکر می‌کردند آزادی رسانه‌ها و اطلاعات، رمز بیرون آمدن آدمی از زیر سایه سنگین جهالت و دستگاه‌های توتالیتر دینی و دولتی است، اما امروزه شاهدیم که خود همین غولِ اطلاعات، با هیبت عظیم‌الجثه‌اش سد بزرگی برای «آگاهی» شده است. حجم اطلاعات، جامعه را نسبت به بدترین رویدادها و فجایع بی‌حس کرده‌است. عرضه انبوه اطلاعات در شرایطی صورت می‌گیرد که افراد هرگونه عاملیت را در نه تنها در تغییر وضعیت که در فهم آن نیز از دست داده‌اند. آنها فقط می‌دانند که در این‌جا و آن‌جای دنیا چه اتفاقی افتاده اما این دانستن، یک دانستنِ منفعل و تهی است. آنچه در فرایند تولید خبر و اطلاعات نادیده گرفته می‌شود اینست که رشد تبادل اطلاعات به معنای رشد آگاهی نیست.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

Trump said what they wanted to say but they could not

متن فرانسه مقاله منتشر شده در مجله تلوس

Donald Trump, one of the GOP candidates for the upcoming presidential elections in the United Stated of America has received much attention due to his statements and his lead in the polls. Things have arrived to a point where not only Trump’s opponent candidates but also his republican fellows are fed up with him. From intellectuals to the Sheikhs of the Persian Gulf states, everybody is complaining

Trump is not the representative figure of the fascist interpretations in today’s politics but the clear expression of them. In this respect he is worthy to be praised. He puts aside the political figures’ both verbal and corporal perpetual secrecies and pretenses and reveals and utters what indeed comes to his and the common politics’ mind. While from France to Germany, on the plea of the foolishness of its currently most important jobbers’ –Muslim terrorists–, the West is contemplating othering policies and restrictive laws in the form of various programs and procedures, Trump removes the distance between action and the expression of The dominant –a product of modern politics– and evokes Kings in the medieval era: where the king would publicly issue the decapitation decree

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

مسأله حجاب و حجاب اجباری

پوشش زنان و بحران سیاست

جواد ظریف دربرابر انتقادات گروه‌های حقوق بشری نسبت به قوانین حجاب اجباری گفته است که حجاب ریشه در فرهنگ ما دارد. این حرف فارغ از خواست‌های سیاسی گوینده‌اش حرف درستی است. کمتر چیزی به اندازه حجاب ریشه در تاریخ کهن ایران دارد تا جایی که ویل دورانت، سرچشمه حجاب در جوامع مسیحی را فرهنگ ایران باستان و ارزشهای دین زرتشتی می‌داند. در این نوشته به جنبه‌های نادیده‌گرفته شده از سوی جواد ظریف و گفتار رایج درباره حجاب و حجاب اجباری به اختصار می‌پردازیم.

الف:

حجاب اسلامی، تنها پدیده ای بوده است که منتقدان ومخالفانش حتی بدون برگزاری یک تجمع یا نوشتن یک مقاله انتقادی، آن را در طی این سال ها به مرور بر انداخته و بی معنا کرده اند. «پوشش مرسوم» يعنى همين مانتوها و ساپورت ها و روسرى ها در پایتخت و شهرهای بزرگ به گونه ای است که صدها برابر از نوع اروپایی پوشش، برای حاکم، مخاطره آمیزتر است. چرا؟ روسری ها و مانتوها هم هستند، هم نیستند. این تعلیق، حاکم را معلق و مضطرب می کند. نوع لباس ها واَشکال استفاده از آن، حق انحصاری حاکم برای حرکت در مرز قانون را می شکنند. تنها حاکم است که می تواند قانوناً کار غیر قانونی انجام دهد. زن ها با نوع پوشش تعلیقی شان، دقیقا در مرز قانون می ایستند: پوششان هم قانونی است، هم غیر قانونی. این مبارزه طولانی مدت حاکم با کسانی است که با حرکت در مرزها آن هم به گونه ای دسته جمعی و در زیر روشنی آفتاب، او را مضطرب می سازند .

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

خروج از اتحادیه اروپا و طعم گیلاس

درباره مخمصه معاصر

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا همه رسانه‌ها را به خود مشغول کرده‌است. حجم پوشش خبری، تحلیلی و بازتاب این اتفاق به حدی است که آدمی به این توهّم می‌افتد که جهان زیرورو شده‌است. شاید پیش از هر گفتاری دراینباره لازم است از خودمان بپرسیم که آیا حقیقتاً این میزان توجه و این حجم از سخن‌گویی دراینباره -ازجمله خود همین نوشته- هماهنگ با اهمیت اتفاق رخ داده‌است یا نه؟ آیا به واقع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در حیات واقعی ما تا این میزان، مؤثر است؟ این تشکیک، لازمه مواجهه با هر نوع جنجال رسانه‌ای است. آنچنان حیات شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی و منطق حاکم بر آنها از حیات مادی و معنوی انسانهای عادی جدا شده که آنچه «بحران» می‌نماید را به سختی می‌توان تشخیص داد. بالا و پایین شدن ارزش پول و سهام بیش از آنکه شاخصی در توضیح وضعیت مردم باشد، چیزی‌است مربوط به مناسبات اقتصادیِ طبقات برگزیده که از اساس حیاتی جداگانه را از سر می‌گذرانند. با این وجود، برگسیت می‌تواند در شرح موقعیت اکنونی بر جهانِ ما بکار آید اما نه آنگونه که توضیح داده می‌شود. در واقع، واقعیت، در آنچیزی ‌است که به سخن نمی‌آید و حذف می‌شود.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

افغانستان-ایران:کاستن از برخی توهمات

امین بزرگیان-اسد بودا

 

سخن گفتن از «پیوند ایران و افغانستان» موضوعى چالش برانگیز است. اين نوشته مختصر، قصد ندارد به روشن ساختن معناى اين موضوع بپردازد بلكه تنها تلاش است براى كاستن از برخى توهمات.

يك:

متونِ درسی ایران، نه تنها افغانستان، بلکه کل آسیای میانه و قفقاز را بخشی از خاکِ جدا شده ایران می دانند. مطابق این برداشتِ «هنر نزد ایرانیان است و بس»، هر آن چه در این منطقه وجود دارد از علم و دانش و حکمت گرفته تا موسیقی و خوشنویسی و حتى جادوگری، ریشه در ایرانِ کنونی دارد. در آنسوى مرز ودر افغانستان نيز متون درسى، پاکستان و ایران و بخش هایى از هند را، بخشی از خاک از دست رفته امپراطوریِ افغانستان تلقی می کنند. اگر از چشم انداز ناسیونالیستی به موضوع بنگریم هردو نگاه درست به نظر می رسند، درست به این دلیل که سراسر تاریخ گذشته سیاسی و فرهنگی را در جغرافیای سیاسیِ کنونی خلاصه می کند. از نظر آن ها نه تنها تاریخ باستان، بلکه تاریخ سیاسی عرب ها، ترک ها و مغول ها تهی از حقیقت، کاذب و فاقد هيچ اصالتى است. در واقع به آنها به عنوان امرى آویزان و عرَضی كه به جوهر تاریخیِ اصیل ایرانی يا افغانی متصل اند، نگاه مى شود.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

سیاست حواس

دخالت عاطفه در شناخت و عمل سیاسی

وجودی‌ترین و درونی‌ترین دانش‌ها شناخت‌مان از خودمان است. در واقع ما بهتر از هر چیزی از چیستی خودمان مطلع هستیم. بقیه شناخت‌ها و علوم در مقایسه با این شناختِ ذاتی، اجمالی است.

فیلسوف برجسته فرانسوی، هانری برگسون را می‌توان فیلسوف حواسّ نامید. او در کتاب تحول خلاقانه می‌نویسد: «بیش از هر چیزی آن منم که می‌فهمم از حالی به حالی دیگر می‌روم. سردم هست یا گرمم. خوشحالم یا غمگینم. فعال یا منفعلم. احساسات، عواطف، اراده‌ها و اندیشه‌ها تحولات گوناگونی هستند که وجود (Existence) من را می‌سازند. هر یک از این قسمت‌ها جلوه‌ای خاص به آن می‌دهند. بنابراین من همواره در یک حرکتِ بی توقف هستم».

آنچه در این حرکت بدوش کشیده می‌شود تمامی عواطف و امیالی است که از گذشته تا به امروز با انسان همراه است. این حرکت، بی توقف است. هرچند که ما هر لحظه زندگی را مجزا از گذشته می‌بینیم، اما آنچه مهم است که یادآوری کنیم این است که باورهای ما اکنون در پیوند با این حرکت و در واقع در ارتباط با عمیق‌ترین و شدیدترین امیال، حواس و عواطف ماست؛ به‌گونه‌ای که حتی دیدگاه‌های ما همسو و در پاسخ به این عناصر وجودی ساخته یا انتخاب می‌شوند. در واقع خودآگاه که محل ساختن دیدگاه‌های ماست در ارتباطی تنگاتنگ با ناخودآگاه است که انباشته از حافظه و امیال ما از کودکی تا به امروز است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

در نقد چپ واقعاً موجود

جنبش چپ فیسبوکی

ادعای اصلی این نوشته کوتاه، زوال گفتمان چپ در عصر فیسبوک با فروغلطیدن به حربه کالایی شدن همه چیز از جمله متن و نوشتار است. برای اثبات این ادعا می‌باید شیوه‌ای روشمند از تحقیق را در وهله نخست به میان کشید و سپس نتایج را تحلیل کرد. شاید این متن تنها فرضیه‌ای برای این تحقیق باشد که هنوز انجام نشده‌است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

نزاع طبقاتی در جامعه بی طبقه

دستفروشان جان

یک:

روز یکشنبه ۲۹ اسفند، یونس عساکره جوان اهل خرمشهر که هفته قبل در اعتراض به بیکاری‌اش دست به خودسوزی زده بود در بیمارستان مطهری تهران درگذشت. این جوان در برابر شهرداری خرمشهر دست به خودسوزی زده و پس از آن به بیمارستان طالقانی شهر اهواز انتقال داده شده بود. برای اعزام یونس عساکره به تهران، شرکت هواپیمایی مبلغ ۵۰ میلیون تومان از خانواده وی درخواست کرده بود که بدلیل وضعیت سخت اقتصادی و ناتوانی در پرداخت هزینه هواپیما، خانواده وی مجبور شدند او را که از سوختگی ۹۰ درصد رنج می برد با آمبولانس به تهران منتقل کنند.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

بحثی درباره ارزش هنری

آنچه گویندش ابتذال

پس از سخنرانی کوتاه یوسف اباذری، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، درباره موسیقی مرتضی پاشایی، موضوع دیرینه «ارزش هنری» به سطح افکار عمومی منتقل شد و مجادلاتی را در میان متخصصان و غیرمتخصصان برانگیخت. از سویی دیگر، در خود میدان هنر درایران نیز چندی پیش که گروهی از هنرپژوهان وهنرمندان، ده هنرمند موردنظر خود را برگزیدند، انتقادها و مباحثی برخاست که با اینگونه انتخاب‌ها و نظرسنجی‌ها «ارزش هنری» مورد خدشه واقع می‌شود. حال جالب است که این موضوع را پس از سیاحتش در افکار و زبان عمومی دوباره به درون خاستگاه‌های نظری‌اش بکشانیم و آن را با چهره گردوغبار گرفته‌اش دوباره بنگریم. در این فرصت کوتاه جز طرح سراسیمهٔ چند موضوع، مجال بیشتری نیست.

۱.

چه کسی تعیین می‌کند که چه اثری دارای ارزش هنری، فرهنگی یا ادبی است؟

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

پایان جنبش سبز؟

گفتاری درباره جنبش سبز تمام شد

شش سال پس از آغاز آنچه که «جنبش سبز» نامگذاری شده است، در کنار همه خاطرات و گفته‌ها و خبرها ایده‌ای به وضوح و صراحت و با مستندات و دلایل تحلیلی و تجربی سهل‌گیرانه تبلیغ می‌شود که خلاصه‌اش را می‌توان پایان جنبش سبز نامید. گروهی معتقدند که جنبش سبز دیگر مصداق بیرونی ندارد و از کار افتاده و تمام شده است. از دو دسته بزرگ مبلغان ایده مرگ جنبش سبز (یعنی نئواصلاح‌طلبانی مثل حزب تازه تأسیس ندای ایرانیان و حامیان براندازی) و قدرت و ضعف گفتارهایشان در این باره درمی‌گذریم و تنها با بهره از این رویکرد سیاسی -به اختصار- به ایده «پایان» می‌پردازیم.

یکی از محبوب‌ترین تئوری‌های فعالان اجتماعی و سیاسی ایران در دوران مدرن تئوری پایان بوده است. پس از گذشتن مدت زمان کوتاهی از یک جنبش، انقلاب و یا دستاورد جمعی و فاش شدن شکاف بین امر مطلوب و واقعیت (آنچه که فیلسوفان جدایی ذهن و عین یا سوژه و ابژه می‌نامند) برخی از مشارکت کنندگان در آن رویداد از پایان آنچیزی سخن می‌گویند که چندی پیش بدان امید بسته بودند و حال آن را از دست رفته می‌بینند. این مواجهه با وقایع تاریخی هرچه از مشروطه به روزگار معاصر نزدیک‌تر شده‌ایم -و در واقع مدرن‌تر شده‌ایم- با شدت و حدت بیشتری بیان و صورتبندی شده‌است. نکته اصلی در اینجا زوال و یا شکست کنش‌های جمعی نیست، بلکه مسأله فراتر از برآورد نتایج، یعنی اعلام پایان و انقطاع است.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

درباره علی مطهری

مطهری چیست؟

الف:

على مطهرى چندى قبل در پایان یکی از نطق های مهم خود در مجلس گفته بود:

«وزير کشور بايد پاسخ دهد که چرا نسبت به پديده بانوان ساپورت‌پوش در سطح تهران و برخی از شهرها بی تفاوت است. اين چه پوششی است که تا ٣٠ سانت بالای زانو آشکار است؟ از ابتدای انقلاب اسلامی حجاب استاندارد گذشته از چادر عبارت بود از شلوار، مانتو تا زانو و روسری و مقنعه. دولت اسلامی موظف است آن بخش از امر به معروف و نهی از منکر که مستلزم اعمال قانون است و کار مردم نيست را انجام دهد و بديهی است که اگر اين وضعيت ادامه پيدا کند، مجلس شورای اسلامی به وظيفه خود عمل خواهد کرد.»

مطهرى اين حرف ها را دقيقاً در پايان يكى از مهم ترين نطق هايش در مجلس بيان كرد. نطقى كه ما آن را به سخنان مطهرى درباره غير قانونى بودن حصر میرحسین موسوى و مهدی كروبى و زندانى كردن مصطفی تاجزاده و بهزاد نبوى مى شناسيم. او در ابتداى نطقش خواستار رفع حصر و آزادى زندانيان سياسى شده بود.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید