حسن روحانی و گوریل

مساله اصلی این است که الیگارشی حاکم با حذف هاشمی این پیام را داد که عصر تازه ای آغاز شده است: جمهوری اسلامی حذفی. بسیاری در این سال ها کنار گذاشته شدند اما حذف هاشمی به طور خاص، این پیغام را داشت که ما هرکس که بخواهد ساز ناکوک بزند، حذفش می کنیم؛ هرکس.

ساختاری که هاشمی و موسوی و کروبی و منتظری و… را حذف کرده، حذف روحانی برایش خیلی ساده است. این منطق کاملا درست است و نتیجه اش که اگر روحانی هم دردسر شود و اقبال عمومی بگیرد و از صراط رهبری خارج شود، به طرفه العینی به جمعیت حذف شدگان اضافه می شود نیز کاملا منطقی و تاریخی است.

اما هر دوی این استدلالات معنی اش این نیست که روحانی را به حال خودش بگذاریم. مهم اصلا خود روحانی نیست. مهم نقشی است که او می تواند به نفع ما اهالی فتنه -یا همان دموکراسی خواهان و علاقمندان به بهبود جامعه- بازی کند. او اگر بتواند سیستم را بترساند، مثل آجری می ماند که در دیوار مهندسی شده، لق بخورد.

ما باید به تک تک نیروهای سیاسی مستعد کمک کنیم که سیستم  را بترسانند و فتنه گر بشوند و سپس حذف. جمعیت محذوفان هم مثل هر جمعیت دیگرى با تعداد آدم ها، قوی می شود.

یک نظام سیاسی خودش خشک نمی شود و بیفتد، بلکه در طی فرآیندی (که حال بنظر می رسد شدت گرفته) با قلع و قمع هایش در دربار، ضعیف می شود. آنوقت است که ضربه نهایی را مردم می توانند بزنند.

امروزه اصلاح طلبان دیگر چیزی نیستند جز کسانى که به داخل بازی ای می روند که حذف شوند و اصلاحات یعنی همین بازی. بزرگ شدن جبهه اصلاحات در حال تحقق است.

هیچکسی با ایده انقلاب و فروپاشی نمی تواند سیستم را تضعیف کند و از درون بخشکاند. این کار تنها از عهده اصلاح طلبان بر می آید. کسانی که در این اندیشه اند که این مسیر کج را با سازش ومدارا با مراکز اصلی قدرت اصلاح کنند. اما گوریل تا وقتی که بتواند آنها را به بیرون شوت می کند. اصلاح طلبان یا همان شوت شدگان اند که سیستم را تضعیف مى کنند.  همان ها که تخیل هایی قوى دارند که سیستم بالاخره یکروز آنها را به بازی می پذیرد. همان ها که با نوعی رئالیسم جادویی ، حاکم و بازی سیاسی اش را مى بینند. و البته موثرترین ها و اثر گذارترین ها.

وقتی جبهه سیستم از درون بپوسد و تعداد حذف شده ها به نهایت خود برسد و از آن مهمتر کارایی باقی مانده ها به حد بسیار پایینی سقوط کند، تازه از آن وقت به بعد است که می تواند یکی از صورت ها اصلاح باشد. هیچ حکومت قوی و پر مهره ای اصلاح نمی شود. شاید همگی متوجه شده باشیم که اصلاحات تازه از الان و پس از ٨٨  شروع شده است. دوره هشت ساله بعداز دوم خرداد فقط غافلگیری سیستم بود و برای همین بلعیده شد.

وقتی سیستم ضعیف شد و ناکارآمدی اش به سبب حذف ها افزونی یافت، اگر عاقل باشد و بترسد از فروپاشی و هجوم مردم به تمامیت سیستم، فرمان اصلاح می دهد. اگر تا آخر نفهمد یا مثل شاه دیر بفهمد، صدای مردم را در کاخ ها خواهد شنید.

روحانی یا هرکس دیگری که مستعد است را باید هل داد تا حذف شود و گوریل شوتش کند. اگر شوتش کرد ما با آغوش باز می پذیریم. زیرا که ما را بیشتر و قوی تر کرده است. آقای خمینی در سال ۴٢ گفت آقای شاه من به شما توصیه می کنم…. شاه او و دستگاه روحانیت  که با شاه هماهنگ بودند را به خاطر این مخالفت نرم شوت کرد و آن شد که دیدیم. برای همین، اینکه حکومت اجازه نمی دهد روحانی رییس جمهور شود، دلیلی بر ترک این صحنه نیست.

سیاست مردم در اینجا یعنی هل دادن درباریان مستعد به آغوش گوریل و انتظار براى درآغوش گرفتن آنها پس از شوت شدن اش. گوریل با هر شوتى پوسیده تر مى شود. تاریخ نشان داده هیچ گوریلی تا ابد نمی تواند شوت کند.

بازی فراتر از شرکت در انتخابات است. بازی فوتبالی را تصور کنید که تنها یک دروازه دارد. آن گروهی که با قدرتش بیشتر گل می زند بیشتر گل هم می خورد. چون دروازه یکی است. مهم این است که با او بازی کنیم.

پی نوشت:

در دورۀ پایانی ریاست جمهوری محمد خاتمی، گروهی از اصلاح‌طلبان نظام به این درک رسیدند که با طرف مقابل خود نمی‌توانند تعامل گفت وگو محورانه اى  را داشته باشند. برای آنکه سختی کار خود را نشان دهند، مدام می‌گفتند وضعیت شان دربرابر حریفشان همانند شطرنج‌بازی کردن با گوریل است.

2 پاسخ به “حسن روحانی و گوریل

  1. سهیل 30/04/2017 در 18:06

    آقای بزرگیان صحبت از حذف هاشمی رفسنجانی کردید.منظورتان حذف فیزیکی بود یا حذفی از عرصه‌های حکومتی و مسائل بعد از سال ۸۸؟

برای سهیل پاسخی بگذارید لغو پاسخ