فیگورهای شیعیِ ما

تأملى كوتاه درباره نقش على بن ابيطالب در ما

الف:

علي بن ابيطالب نقشي بسيار ويژه در وضعيت امروز ما دارد. اهميت اين نقش بيش از هر چيزي به تاثيرات وى بر جهان فكرى و فرهنگى ما ايرانيان باز مى گردد. دراين تاثير گذارى، مذهبي بودن يا نبودن فرد اهميت چندانى ندارد زيراكه تاثير وى بر ناخودآگاه فرهنگى ماست. مى توان رد پاى على را از شعر شاملو تا داستان هاى احمدمحمود، تا تكّه ثابت برنامه نود درباب عدم توجه به پيشكسوتان فوتبال يا همان قهرمانان سابق و حتى موسيقى عليزاده رصد كرد. «سوز وناله» به عنوان مهمترين فرم توليدات متاخر فرهنگى عامه پسند (از شعر گرفته تا موسيقى) به اين معناست كه اين محصولات قرار است راوى روايتى كلان از ذائقه هاى ما باشند. بايد به جستجوى سرچشمه ها رفت.

علي شخصيتى بسيار ملانكوليك (افسرده و بدخلق) در نهج البلاغه دارد. فردى رنجور، بي اعتنا به دنيا كه مرگ خودش را مى خواهد وباچاه درد دل مى كند. در كنار بخش هاى ديگر، نهج البلاغه پُراست از گلايه هاى على . اگر بپذيريم هر جامعه اى ژست هاى خود را دارد، فيگور «تنها و بى كس» به عنوان يكى از فيگورهاى محبوب شيعيان محصول تاثير على بر جهان ذهنى ورفتارى آنهاست.

از سوى ديگر او نمادى است از افول و خانه نشينى قهرمان، اسطوره يك مرد قوىِ شكست خورده. مدام داستان على بن ابيطالب از جنگاورى بى نظير وقوى آغاز مى شود و به شخصيتى ضعيف كه درهنگام حمله به خانه اش و كشته شدن همسرش بسيار پسيو و منفعل عمل كرده است، ختم مى شود. اين باور بسيار عميق و درونى در ميان ما كه فردمتعالى مجموعه اى است از اين دوچهره و به طور كل ستمكشى و مظلوميت، به عنوان دارايى فرد به حساب آورده مى شود، بخش مهمى از ميراث فيگوراتيو (ژست مدارانه) على بن ابيطالب است.

على بن ابيطالب، ماندگارترين چهره شيعه است. اگر حسين در لحظات انقلاب بكار مى آيد، محمد راوى تشكيل امپراتورى و قدرت گذشته اسلام است و امام زمان از شكوه اسلام در آينده خبر مى دهد، تصوير على و تناقضات مهم در زندگى اش با زندگى روزمره اكنون ايرانيان مدام پيوند مى خورد.

قدرت ها، ضعف ها و در كل چهره پارادوكسيكالش امكان حيات او را در زندگى روزمره مدرن نيز فراهم كرده است. در زيست مدرن، مرز روشنى بين قهرمان و نا قهرمان، ضعيف و قوى نمى توان بركشيد. همه انسانها در بين اين دو وضعيت مدام سرگردانند. از اين باب على، قهرمان ها ياهمان ناقهرمان هاى داستايوسكى را به خاطر مى آورد. اين چهره سيال، كه از يكسو درب خيبر مى كند و از سوى ديگر درب خانه اش شكسته مى شود، او را تا امروز تداوم داده و همچنان موثر در جهان ذهنى ما نگه داشته است. يكى از دلايل ماندگارى مذهب و عناصرش چه در ميان گروه هاى اجتماعى و چه به عنوان ابژه مطالعاتى، امكان برقرارى رابطه دين و عناصرش باهرعصرى است. على بى شك جدى ترين نقش را بالاخص در دوران جديد براى شيعه بازى مى كند. در وضعيت مدرن شكست هاى على او را به چهره اى قابل توجه تر تبديل كرده است.

ب:

غدیر خم روزی بحران زاست. روزی است که شیعیان، شکست وناکامی شان را جشن می گیرند: جشن شکست و ناکامی.

شکاف بین «حقیقت» و «واقعیت» در شیعه، بیش از هرچیزی مدیون این روایت (غدیرخم) است. حقیقت (صلاحيت آسمانى علی بن ابیطالب براى حكومت كردن) از واقعیت (انتخاب نشدن على به عنوان خليفه پس از پيامبر ) در ذهنيت شیعی به گونه اى كاملا سياسى از هم جدا می شوند. امر سياسى و قدرت آن هم در هيبت «حق خورده شده» به شيعه تنيده شده است. اين شايد مهمترين ويژگى شيعه در طول تاريخ حياتش باشد: حس شكست در عين لياقت. هم «حس شكست» و هم باور به «لياقتى ويژه» به فرهنگى پايدار و مهم در فرهنگ ايرانى تبديل شده است. «حق من را خوردند» به عنوان يكى از كليدواژه هاى مهم در ميدان هاى مختلف جامعه ما به همين جا ختم نمى شود. درفرآيندى انسانشناسانه مى توان ترس از پيروزى و اعتبار يافتن فيگور شكست خورده، فقير، مستضعف، بدبخت و غيره را در تاريخ و رخداد غديرخم ريشه يابى كرد. از جمله مهمترين مناسك رفتارى كه اين آيين فرهنگى شيعى به بار آورده است، نفرت از ديگرىِ پيروز و موفق و نيز ستايش از شكست خوردگان و بيچارگان در عين تلاش همه جانبه شخصى براى پيروزى و موفقيت است. اين نوع مواجهه با ديگرى خالق انسان هايى مى شود كه عاشقانه دنبال همان چيزهايى هستند كه دارندگانش را به سبب داشتنش نفى و تقبيح مى كنند. از عاشقان قدرت كه قدرتمندان را نفى و محكوم مى كنند اين رويكرد را مى توان ديد تا رابطه با ثروتمندان و نويسندگان و روشنفكران و هر نوع موقعيت ديگر. اين شكل از مواجهه اثرات عميقى حتى بر تاريخ سياسى و اجتماعى ما گذاشته است، مثلا درباره شكاف هاى طبقاتى و اقتصادى يكى از دلايل مهم پيوند تاريخى چپ سكولار ايرانى و شيعه، به اين موقعيت بر مى گردد كه البته بنظر نمى رسد ارتباط چندانى با ريشه هاى معرفت شناسى چپ اروپايى داشته باشد. اين پيوند چنان عميق بوده كه بسيارى از چپ ها يكى از مهمترين اصول خود را، يعنى نقش دين در جامعه، به گوشه اى خلوت رانده اند.

چیزی که از روايت شيعى درباره رويداد غديرخم و نتايجش برای شیعیان به یادگار می ماند این است که دیدگاه مردم و امت، لزوما با حقیقت منطبق نیست. این شکاف، جدید بود. لحظه ای بود که «امت» درهم شکست وتا هنوز هم این شکاف پابرجاست. این دو- حقیقت و واقعیت- در زمان رسول به یکدیگر چسبیده بودند؛ بالاخص با تاکید او بر جلب نظر مردم عادی که به او قدرت واقعی بخشیدند. قانون ومردم به میانجی نبی (موسس قانون الهى يا غیر توافقی)، یکی بودند. این اتفاق در لحظات نادری از تاریخ رخ می دهد. در لحظه ای که قانون به توافقنامه مردم نیازمند می شود، شکاف رخ می دهد.

جدایی بین حقیقتِ خواست امرمتعالی و واقعیتِ خواست مردم در شیعه، محدود به بی اهمیت شدن رای مردم نشد. نتیجه دیگر این جدایی، ممکن شدن انحراف نخبگان در ذهنیت شیعی و نهادینه شدن نوعی نگاه اعتراضی نسبت به حاکم وقت در این فرهنگ است (روایتی که با کربلا به اوج خود می رسد). شیعه، با جدا کردن امامت از خلافت، راه را برای نقد،اعتراض وطغیان بر ضدحاکم وقت گشوده است. او این کار را دقیقا با عصمت امام وبستن راه هرگونه انتقاد نسبت به او ممکن ساخته است. آنتاگونیسمی که در شیعه برای اعتراض وجود دارد متکی به نمونه های تکینی (امام) است که او همواره آن را به عنوان نمونه متعالی در ذهن به عنوان آلترناتیو، مفروض دارد.

بحرانی بودن غدیر خم در اینجاست. روایتی در شیعه که اولا رابطه میان حقیقت و واقعیت را پرتنش می سازد؛ رای مردم را از اعتبار می اندازد، و دوما جنبه ای سیاسی و انتقادی نسبت به حاکم وقت ایجاد و شاه را مضطرب می کند. شیعه همواره هم «نفى مردم» وهم «نفى حاكم» را به گونه ای توأمان حمایت کرده است.

با غدير خم دوران نبى كه دولت را به گونه اى آنارشيستى و براساس سازوكار تكينگى اش اداره مى كرد به پايان مى رسد و اسلام سياسى به مثابه نوعى پادشاهى كلاسيك ظاهر مى شود. نزاع بر سر وارث قدرت كه از غدير خم كليدش زده شد، به على و شيعيان چهره اى ناكام و خشمگين بخشيد. چهره اى كه نه تنها در شيعه سياسى تا امروز خود را متبلور ساخته كه در زيست شخصى متأثرانش نيز خود را نمايانده است.

——

پي نوشت: اگر در خارج از ايران زندگى مى كنيد سوالى را از همشهريان خارجى تان بپرسيد: «اگر به شما بگويند بدبخت و مستضعف، خوشحال مى شويد؟» من اين سوال را از چندنفر پرسيدم و به نتايج جالبى رسيدم.

*منتشره در رادیوزمانه

10 پاسخ به “فیگورهای شیعیِ ما

  1. امين کوچکيان 27/10/2013 در 17:03

    تا حالا فيلم‌هاي ذبح شيعيان در سوريه رو ديدي؟ دوست داري؟ دلت مي‌خواد؟ مي‌خاره؟

  2. کامران معتمدي 04/11/2013 در 08:18

    به چه نکاتی خوبی از جمله شکاف بین «حقیقت» و «واقعیت»، «حس شكست در عين لياقت» و «اين نوع مواجهه با ديگرى خالق انسان هايى مى شود كه عاشقانه دنبال همان چيزهايى هستند كه دارندگانش را به سبب داشتنش نفى و تقبيح مى كنند.» اشاره کرده بودید

  3. محمد باقري (رفيق سابق) 01/01/2014 در 19:22

    سلام. مبناي نوشته شما، تا آنجا كه بنده دريافتم، به برداشت شما از نهج البلاغه بازميگردد. پرسش اين است كه آيا مي توان از نهج البلاغه، به شناخت امام اول شيعيان دست يازيد؟ بنده فرضيه اي در اين زمينه دارم كه اي چه بسا شما نيز حداقل قدري بدان انديشيده باشيد: ميان زمان گردآوري نهج البلاغه يعني عصر ترجمه و نيز دوران اوج گيري تصوف و عرفان زدگي در ايران و محتويات نهج البلاغه، ارتباط مستقيم برقرار است. حال اگر اين فرضيه را صادق قلمداد كنيم، مسأله به فرهنگ ايرانيان بازميگردد يا فرهنگ تشيع؟

  4. رضا 11/01/2014 در 15:21

    سلام امین عزیز. من رضا هستم.
    امیدوارم حالت خوب باشد.
    لطفا با این ایمیل با من تماس بگیر؛ لطفاً:
    najafzadeh.reza@gmail.com

    قربانت
    رضای واقعی

  5. ali 19/01/2014 در 16:28

    سلام
    من خیلی مذهبی بودم سالهای 1373تا 1382 تا حدی که موسیقی هم گوش نمی دادم و تمام ارکان کذهب شیعه رو مو به مو انجام میدادم
    با فکر زیاد چند سالی است در مورد شیعه به نتایجی که شما فرمودید رسیدم و جالبه برام که واقعیت و فکر انسان می تونه خیلی چیزا رو کشف کنه.
    ممنونم از فکر خوبت امین عزیز

  6. نقدت کن 30/06/2016 در 06:41

    ولی تناقضی اشکار در جریان است، سنی ها که از ابتدا دموکراتیک عمل کرده اند امروز جذمی تر و نیز بی اعتنا تر به حیات سیاسی خویش اند تا شیعیان، و این خود می تواند ناشی از واقعیت مندی بیشتر شیعیان در طبقه نخبگان باشد.

برای محمد باقري (رفيق سابق) پاسخی بگذارید لغو پاسخ