مساله سوءسابقه

شعارها دست به دست می شوند

اپیزود اول:

«تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته». این شعاردانشجویان معترض به حکومت در کوی دانشگاه تهران و در شب ٢٣خرداد١٣٨٢ بود. همین شعار را انصار حزب الله چند سال بعد در تجمعات پیش از انتخابات خرداد٨٨ سر دادند.

از خرداد ٨٢ تا خرداد ٨۸ هم جامعه تغییر کرد، هم هاشمی، هم سیاست وهم ما. این تغییرات هم واقعیت را در بر می گرفت و هم نمادها و نشانه ها را.

اپیزود دوم:

یاد دارم خرداد ٨٤ را که با تلاش فراوان، عبدالله مومنی و برخی دیگر از دوستان دفتر تحکیم وحدت را – که منتقد جدی اصلاح طلبان و مشارکتی ها بودند- راضی کردیم تا به ستاد دکتر معین بیایند و با شکوری راد و میردامادی وغیره درباره انتقاداتشان رو در رو حرف بزنند.

آن روزها بچه‌های تحکیم، انتخابات را تحریم کرده بودند. جلسه برگزار شد و محور انتقادها خاتمی و کروبی و اصلاح طلبان بودند. جلسه با داد و بیداد و دلخوری تمام شد.

چهار سال بعد و درخرداد ٨٨ بچه های تحکیم و دانشجو از جمله مهمترین فعالین انتخاباتی بودند که اکثرا حامی مهدی کروبی بودند که در زمان ریاستش بر مجلس حاضر نبودند لحظه ای از انتقادهای تند وتیز از او دست بردارند.

و اکنون مومنی و میردامادی هم بندند و شنیده ایم از رابطه خوب و دوستی عمیق بین فعالین دانشجویی زندانی با امین زاده و رمضانزاده و تاجزاده و بقیه.

اپیزود سوم:

سال ٧٦ و بعداز سخنرانی ١٣ رجب آقای منتظری در نقد رهبری، نشریه ای منتشر شد به نام ارزشها با مسئوولیت احمدپورنجاتی.

احمد پورنجاتی آن روزها از نزدیکان محمدی ری شهری بود و قائم مقام صدا و سیما بود. او بعدها به اصلاح طلبان پیوست و برای انتخابات مجلس رد صلاحیت شد. تمام نشریه حمله بی امان و رادیکال به آیت الله منتظری بود.

متن سخنان اعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و اظهار نظر اصلاح طلبان و هیأت دولت و حتی دفتر تحکیم نیز در نقد منتظری و اینکه او قصد دارد اصلاحات را منحرف کند، در آن منتشر شده بود.

خاتمی گفته بود، اصلاحات و پیشرفت کشور بدون تبعیت از ولایت فقیه بی معناست. در آن روزها و در سکوت همگان (از جمله میرحسین موسوی) به خانه منتظری حمله و او حصر شد. صدایی از کسی بلند نشد.

سال هاى کوتاهی نگذشت که اعضای جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین از شوق دیدن و ملاقات با آیت الله، تهدیدهای نیروهای امنیتی را به جان خریدند و از بالکن خانه مجاور آیت الله ِ در حصر با او ملاقات کردند و حتی اشک شوق ریختند.

اپیزود چهارم:

عبدالله نوری در زمان مسئولیت در سپاه در دوران آیت الله خمینى، قصد داشت برای جلوگیری هر چه بیشتر از رابطه مردم با منتظری، یعنی همان کسی که به تعبیر خودش دل امام را خون کرده است، جلوی حسینیه او تیغه دیوار بکشد.

بعدها نوری به سبب دفاعش از آیت الله منتظری در دوره خاتمی، از وزارت استیضاح شد و با پافشاری بر فکرش از وزارت کنار رفت و حتی به زندان افتاد. متن دفاعیه او در دادگاه (شوکران اصلاح) را که بخوانیم بیش از هرچیز اعترافات سنت آگوستین را به یاد می آوریم.

اپیزود پنجم:

دانشجویان خط امام یعنی همان چپ های اسلامی که بعدها بدنه اصلى اصلاح طلبان را تشکیل دادند، صراحتا در گفته هایشان در دهه اول انقلاب، مهندس بازرگان و اعضای نهضت آزادی را جاسوس و خائن می نامیدند و برای کنار گذاشتن آنها از قدرت از هیچ تلاشی مضایقه نکردند.

در سال ٧٧ بهزاد نبوی و محسن آرمین وقتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران متوجه شدند که به جلسه ای دعوت شده اند که قرار است ابراهیم یزدی و محمد توسلی (از اعضای نهضت آزادی) در آن حضور داشته باشند و سخنرانی کنند، به جلسه نیامدند.

تنها هفت سال بعد، نهضت آزادی یکی از اصلی ترین متحدان احزاب اصلاح طلب در حمایت از مصطفی معین بود و امروز، رجبعلی مزروعی (ازاعضای شاخص جبهه مشارکت) در سمینارهایى شرکت می کند که مارکسیست ها و اطرافیان سابق بنی صدر و جمهوری خواهان در آن سخنرانى می کنند.

اپیزود ششم:

مهدی کروبی کسی بود که اولین بار به همراه امامی جمارانی ، در نامه ای سرگشاده در اواخر دهه ٦٠منتظری را شیخ ساده لوح نامید. گریه های شیخ بر جنازه منتظری، راوی چیستیِ واقعی سیاست است.

این اپیزودها را می توان برای تک تک سیاستمداران و فعالین و احزاب نوشت وادامه داد.

هیچ سیاستمداری و هیچ سیاستی ذات و جوهر غیرقابل تغییر ندارد. هاشمی هم از این قاعده مستثنی نیست. کاری که ما باید بکنیم کمک به نخبگان سیاسی برای همراه کردن هرچه بیشترشان با صدای محرومان و استیفای حقوق ملت است.

کاری که با خودمان نیز در طول تمام این سال ها کرده ایم. کافی است هریک از ما اعتقادات و باورهاى سال های گذشته خود را به یاد بیاورد.

اینجا سخن بر سر تشویق به رأی دادن و حضور در انتخابات نیست. مى دانیم که اینکار پس از رویدادهاى دوره قبل، به سادگى ممکن نیست؛ بلکه پیش از هر تصمیم و تأملى درباره انتخابات پیش رو، توجه به این نکته اساسى است که تلاش عمومی جامعه ایرانی برای به درون جبهه مردم کشیدنِ مهمترین چهره های سیاست، یک دستاورد جمعی است.

تصویر اکنون منتظری و موسوی و کروبی وغیره دستاوردهای همگانی جامعه اند. بیراه نبود که موسوی گفت که من در ادامه این خروش و خواست تغییر عمومی ام و نه رهبر آن.

دستاوردهای خودمان را به تمسخر نگیریم و فراموش نکنیم. تبارکاوی تمام شعارهایی که در این سال ها دست به دست شده اند، بازنویسی دوباره تاریخ سیاسی پس از انقلاب است.

درهمین ارتباط : فرصتی برای محاکمه هاشمی

*منتشره در بی بی سی

2 پاسخ به “مساله سوءسابقه

  1. نوید 17/05/2013 در 07:43

    آقای بزرگیان
    تغییرات را به سادگی میتوان رصد کرد و برای دیدنشان به چشم مسلح جامعه شناس احتیاجی نیست. آن چیزی که یک روشنفکر تیزبین را از یک فرصت طلب متمایز میکند، این است که میتواند در پس همه ی این تغییرات، امری را تغییرناپذیر باقی مانده به روشنی آشکار کند. چیزی که به نظر نمیرسد شما چندان تمایلی بهش داشته باشید.

    راستش را بخواهید، اگر بخواهیم بر اساس تئوری فوق پیش برویم، باید گفت که آن چیزی که تغییر کرده، خود شمایید که از «ذات» آزادیخواهانه ی خود دست کشیده اید و اکنون دست در دست ارتجاع نهاده اید. ما کاری به روانشناسی فردی رفسنجانی نداریم. آنچه در یک تحلیل سیاسی تعیین کننده است این است که آیا رفسنحانی، در بحرانهای پیشارویش، ائتلافش زا با توده های فقیر مردم میبندد یا با مشتی سرمایه دار؟ راستش را بخواهید از بیانیه ی اول پیداست متحدان هاشمی چه کسانی هستند.

  2. aminbozorgian 13/06/2013 در 17:41

    جناب نويد
    من در اين نوشته هيچ جا صحبت از راي دادن يا ندادن به هاشمي نكرده ام. نكته اصلي همان چيزي است كه شما به سادگي از كنار آن گذشته ايد. قرار دادن معيار قضاوت بر مبناي تفسيري ذاتگرايانه، كسي را در امان نخواهد گذاشت.
    داوري خودم را درباب هاشمي و انتخابات در يادداشت فرصتي براي محاكمه هاشمي آورده ام كه پيوست همين مقاله است

بیان دیدگاه