چرابه نظر ما آنچه لوس آنجلسی ها می گویند تا این اندازه عجیب است؟

ایده­- خیابان


 

”زیاد مهم نیست اگر کسی راهش را در شهری پیدا نکند، اما اگر کسی می­خواهد راهش را در شهری گم کند، این نیازمند تمرین است.”  والتر بنیامین ـ خاطرات کودکی

یک.

در مقاله ­ای خواندم والتر بنیامین ایده “پروژه پاساژها” را در خلال قدم زدن در خیابان­های پاریس به همراه دوستش “فرانتس هسل” کشف کرده و آن را بعدها، البته نیمه­ کاره بسط داده است.این واقعیت، به همراه اهمیت تاریخی و انضمامی مفهوم “شهر” ما را به سه ضلعی ایده، خیابان و قدم زدن، متصل می­کند. چه نسبتی است میان خلاقیت ذهنی (ایده)، خیابان (شهر) و قدم زدن (پرسه­ زنی)؟

در وهله نخست اینگونه به نظر می­رسد که ایده­ پردازی، در مقام امری متعالی، با پرسه­ زنی (به تعبیر عامیانه ولگردی) در خیابان­ های شهر، در مقام امری مبتذل، بی­ قرابت و نامتجانس است اما تامل بیشتر به مامي گويد که تمامي”ایده­ ها” محصول “شهر” اند. خلاقیت­ ها در “خیابان” می­ رویند و نه “مزرعه”. حتی ایده هایدگری بازگشت به طبیعت برهنه یا روستا (چیزی در تقابل با تکنولوژی) در “شهر” روییده است.

شهر به عنوان تجسد مادی مدرنیته – به تعبیر مارشال برمن – زادگاه و کندوی نظم­ ها و ناسازه­ ها، فزونی­ ها و فقدان­ ها و لذت­ ها و مصائب است؛ درواقع شهرواجد ماهیتي پارادوكسيكال است. اگر بپذیریم که “ایده­”  دريك منطق ”ديالكتيك”ي امكان ايجاد شدن مي يابد واساسا چيزي نيست جز “سنتز” يا محصول ذهني منازعات عيني بين اين سويه هاي متضاد، در اینجاست که به خوبی درخواهیم یافت که شهر و خیابان بهترین و تنها مکان ظهور و بروز ایده­ هاست.ايده ها درواقع هم علت وهم معلول شهراند؛ ايده ها شهرها را مي سازند ونوع شهرها ايده ها را.

پرسه ­زن نیز به عنوان یک تماشاچی که اختیار و توانایی لذت بردن از ازدحام شهری، گردش در شهر و سهیم شدن در مناظر زیبا و زشت­ اش را داراست، هنگام قدم ­زدن به ظاهر بی­ هدف خود در لایه­ های نمود یافته شهر است که می­ تواند امکان بروز “ایده” را محقق سازد. به تعبیر دیگر، ایده­ هایی درباره مدرنیته و اجزایش، در لحظه وقوع پرسه ­زنی بهتر از هر زمان دیگری، امکان هبوط را می­ یابند. معبد پیامبر مدرنیته، شهر و مناسک او بی­ شک، پرسه ­زنی در خیابان­ ها و پاساژهاست. بودلر به عنوان سرآمد شاعران و ادبیان مدرن با ارائه تئوری پرسه­ زن، بیش از هر چیز دیگر، پیوستگی میان مدرنیته، شهر و پرسه ­زنی را به ذهن ارجاع می ­دهد و نیز بنیامین در مقام واضع زبردست بودلر. بنیامین در قطعه ای کوتاه درباره اهمیت پرسه زن می نویسد: » نخست عابرپیاده بود که خود را به درون جمعیت انداخت، ولی همچنین این پرسه زن بود که خواهان فضای حرکت بود ودوست نداشت زندگی جنتلمن هایی را که اوقات فراغت را می گذرانند از سر گیرد. پدیدار شدن آرام آرام پرسه زن به منزله نوعی شخصیت در حکم اعتراضی است نسبت به روند تقسیم کار اجتماعی که آدمیان را بدل به متخصصین می کند. این پدیداری همچنین درحکم اعتراضی به صنعتی شدگی آدمیان بود.»

“سوزان سانتاگ” در مورد نسبت میان ایده ­های درخشان بنیامین و پرسه ­زنی وی در خیابان­ ها می­ نويسد: “بنیامین در کتاب کوتاه خاطرات کودکی و سال­ های دانشجویی­ اش در برلین که در اوایل دهه 1930 نوشته است و تنها پس از مرگش به چاپ رسیده، آشکارترین سیمای خود را رسم می­ کند. این مالیخولیایی مادرزاد، چه در مدرسه و چه در قدم­ زنی­ های همراه مادرش، تنهایی را مناسب­ ترین موقعیت آدمی می ­داند­. مقصود بنیامین از تنهایی، تنهایی در یک اتاق نیست ـ او در کودکی اغلب بیمار بود ـ منظور او تنها بودن در کلانشهر است. این مشغولیت آدمی است که در پرسه ­زنی ­هایش خود را به خیال روزانه می­ سپارد، به همه جا نگاه می­ کند، در فکر فرو می­ رود و گشت می ­زند.”

دو.

چگونگی خیابان و نوع شهر است که “ایده” را می ­سازد. “برمن” با اشاره به تفاوت­ های میان “سن­ پترزبورگ” و “پاریس” اختلاف­ های بنیادین میان داستایوسکی و بودلر را در فهم مدرنیته، ناشی از نوع شهری می­ داند که این دو در آن قدم می­ زدند: “بودلر که در بطن انقلابی ­ترین شهر جهان می­ زیست هرگز حتی برای لحظه­ ای در حقوق انسانی خویش شک نکرد. او شاید خود را در جهان، غریبه و بیگانه حس می­ کرد، اما به عنوان یک انسان و شهروند، خیابان­ های پاریس را خانه خود می­ دانست. بلوار نوسکی شهر پترزبورگ به لحاظ فضایی شبیه بلوار پاریس بود […]، اما به لحاظ اقتصادی و سیاسی و معنوی فاصله آنها بی ­حد و حصر بود.”

بر این اساس، شايد بخشي ازتفاوت­ های میان “لس­ آنجلس / پاریس” و “تهران” ، پاسخی باشد برای چرایی اختلاف فکری زیاد و فاصله عمیق افق معنایی میان فعالان اجتماعی ـ سیاسی مقیم در این دو نوع شهر؛ در مورد امر پروبلماتیک ایران.

11 پاسخ به “چرابه نظر ما آنچه لوس آنجلسی ها می گویند تا این اندازه عجیب است؟

  1. فریق تاج گردون 04/09/2008 در 01:08

    خیلی جالب بود
    چیزی که الان به نظرم می‌رسه اینه که ممکنه ایده از درک تفاوت‌ها هم به دست بیاد. مثلا کسی که در دو شهر متفاوت اروپایی و هندی پرسه می‌زنه. ایده‌ای که ممکنه به ذهنش برسه ممکنه تلفیقی از این تفاوت‌ها یا بزرگ‌نمایی تفاوت‌های شهر بیگانه باشه… مثلا عرفان اروپایی که پس از آشنایی با مشرق‌زمین و تلفیق آن با فرهنگ‌ غرب به رشد خودش می‌رسه.

    اما آخرین جمله‌ای که نوشتی به نظرم درست نیست، ممکنه بخش کوچکی از این اختلاف فکری به تفاوت شهرها مربوط بشه،‌ اما بخش حداکثری این اختلافات فکری و معنایی به دلایل دیگه‌ای برمی گردد که باید در جای دیگری مورد بحث قرار گیرد.

    یه نکته دیگه اینکه جامعه ایرانی اکنون هر چند جامعه‌ای شهریست و متاثر از مدرنیته و غرب،‌ اما هنوز فرهنگ روستایی و جهان سومی در لابلای این فرهنگ غربی و تکنولوژی سخت‌افزاری موج می‌زنه و تضادهای فراوانی رو باعث شده و می‌شود و این خیلی تاثییر گذاره در خلق و رشد ایده‌ها و … .

  2. امین بزرگیان 04/09/2008 در 01:57

    مرسی فریق جان
    منم نوشته ام مقداری ((شايدمقداري ازتفاوت­های میان «لس­آنجلس» و «تهران» ، پاسخی باشد …..))
    باپاراگراف سوم نوشته ات هم که خیلی مخالفم.ایده برمن راقبول دارم که مدرنیته هاداریم پس معتقدم جامعه مانیزمدرن است اما ازنوع ایرانی اش.مهم شناختن ویژگی هایش است.

  3. سعید 04/09/2008 در 04:26

    خیلی خوب بود وبرای من دیرپز.خیلی کلنجاررفتم تادوزاری ام افتاد. اماوقتی افتادلذت بردم.

  4. دانشجو 06/09/2008 در 13:40

    آقا پاره کردی این برمن رو.اگه برمن و بنیامین نبودن چی داشتی بنو یسی.ادر ضمن اگه اینجوری باشه که شما میگین پس همه چی به همه چی «مقداری» ربط داره.از کرامات شیخ ما اینست انگبین خورد و گفت شیرین است!!

  5. امین بزرگیان 06/09/2008 در 18:51

    دانشجوی عزیز سلام
    این جمله تو خطاب به من «اگه برمن و بنیامین نبودن چی داشتی بنو یسی» مثه این می مونه که یکی به مارکس بگه :اگه هگل وفویرباخ نبودن چی داشتی بنویسی. خیلی مسخرست مگه نه؟
    دوست عزیز به نظرمن خیلی درسته که فرد دیدگا ههایاعلوم محدودی را خوب بشناسه . دنیای جدید دیگه مدل «حکیم» رانمی پسنده.
    دوم اینکه بیا با هم نوشته های اخیرم رادر وبلاگ مرور کنیم وببینیم کدامش تحت تاثیر اندیشه های برمن بوده است:مرگ؟فست فودي شدن سرقت؟ليبيدو؟اوقات فراغت؟ فوتبال؟لو رفتن تن ؟ پاساژ؟طرح ترافیک ؟روشنفكران و موقعيت سياست‌زدا شده؟ سیگار؟ آخرین نوشته من که تحت تاثیر اندیشه های برمن بوده است بازمی گرددبه ده پست قبلی من (6ماه پیش)به نام شعر، تجربه و مساله مدرنيته . حالا من ازتومی پرسم چرا حرف نسنجیده میزنی؟
    سوم این که معلومه که بهم ربط داره حالا یاپوزیتیو یا نگاتیو.توانایی تحلیلگر اینست که این ربط را به «خوبی» نشان دهد.

  6. محسن فاتحی 08/09/2008 در 21:47

    ائده ی خوبی داری ولی فکر می کنم مثال نقض زیاد هم بشه براش پیدا کرد. مثلا مخملباف الان تو شهر دوشنبه تاجیکستان پرسه می زنه ولی غرابت معنایی زیادی در مورد امر پروبلماتیک ایران با ایرانی های مقیم آمریکا یا ایرانی های دورافتاده ترین دهات های ایران دارد. من خودم از شهر خواف تا بندر گناوه و روستای دوتمبک لارستان از این آدما زیاد دیدم. فکر می کنم دیدگاه های این چنینی با قدرت شگفت انگیز رسانه ها بیگانه است.

  7. امین بزرگیان 09/09/2008 در 01:03

    محسن جان
    منظورازنسبت میان ایده وقدم زدن نوع بسط یافته تئوری هگلی – مارکسی رابطه میان آگاهی و وضعیت عینی (انضمامی) است.
    اگرچنانچه بپذیریم کسی که در تاجیکستان هست با کسی که در لوس آنجلس یاتهران یا یک دهاتی است عینا درباره یک ابژه مثل هم فکرمی کنند آنوقت اساسا لنگ جامعه شناسی هواست.
    حرف من اینه که اتفاقا اصلا ایده ها مثل هم نیست. اینه که همه اینهامی گویند وضعیت ایران خوب نیست یا باید دموکراسی داشته باشیم که نشد «ایده». ایده یعنی نوع نگاه به مساله.
    نوع شهر(یاوضعیت انضمامی) نوع ایده ها راتعیین می کند.

  8. محمدرضا 09/09/2008 در 16:20

    سلام آقا امین
    ازت خبری نسیت
    تو وبلاگم ادت کردم
    یه سرکی بزن

  9. صالح دمشقی 13/09/2008 در 12:00

    1- کانت آثارش را در 40 سال کار بي وقفه و منظم پديد آورد. محصور در اتاق کارش
    2- اين تنها سوژه حساس است که در ديالکتيک ذهن نظري و امر انظمامي به تدريج کليتي تحليلي را ما به ازا امر گسيخته بيروني خلق مي کند. شکل ايده هاي ناب حتي در زبان شعر نيز( شعر و تفکر انتزاعي/ پل والري) به شکل بي واسطه بي معني است و تنها در مقام ماده خام که نياز به شکلي از جريان ديالکتيکي دارد امکان تحقق و تعين ثانوي مي يابد.
    3- ايدئولوژي و بلاهت، گسترده تر و عميق تر از آن است که تنها به ميانجي شکل آگاهي خارجي( ولو تئوريک) نقض شود. نقض ايدئولوژي و بلاهت نيازمند بازسازي کليتي بياني از امر گسيخته انضمامي است، به شکلي که خود در مقام يک عنصر انضمامي جديد تبديل به نيرويي مادي گردد.
    5-روش انديشيدن بنياميني متضمن ترکيب سوژه حساس و عقل سرد است، شور اخلاقي عجين شده با زهدي که بنيامين نمونه مثالي آآن است( تکنيک نويسندگي در 13 نهاده/ خيابان يکترفه)
    6- تمايز ميان شکل هژمونيک تفکر که مبتني بر تاثير پذيري و بديهي انگاري است( چيزي که مورد نظر نگاه تبييني جامعه شناسان و پديدارشناسان است) و تفکر انتزاعي ( که شکلي از جامعه شناسي معرفت در پي تبيين آن در هر زمينه اجتماعي است/ ابژه هايي که جهان 3 را تشکيل مي دهند) و تبيين نسبت اين دو ضروري است

  10. پول 14/09/2008 در 17:22

    ::::::::::::::::::::::::::::: ذهنيت بد رو از خودتون دور کنيد :::::::::::::::::::::::::::::::
    :::::::::::::::::::::::::::::::::: حقوق ماهيانه مادام العمر :::::::::::::::::::::::::::::::::
    کاملا» واقعي و متفاوت با اونچه که تا حالا ديده ايد و شنيده ايد. اينکه شما در اين شرکت (گرين هورس) ثبت نام کنيد به اين معنيه که استخدام شديد و حقوق ماهيانه دريافت ميکنيد. ( از ماهي 1 دلار تا ماهي 100 هزار دلار ) اين نکته رو بهتون بگم که پولتون با چک مياد در خونتون ( عکس چند نمونه چک دريافتي تو وبلاگ هست )و اصن نيازي به حساب ارزي و از اين چيزا نداريد و به راحتي تو بانک ملي و رفاه وصول ميشه. توضيحات کامل رو میتونی توی وبلاگ من بخونيد .

    فقط خواهشي که دارم اينه که » نخـــــــــونده ، وبلاگ رو نبنديد » !
    مطمئن باشيد انقد نحوه کار ساده و آشکارا و صادقانست که هيچ شک و شبهه اي براتون باقي نميمونه . خودتون که بخونيد متوجه ميشيد.

    در يک کلام ؛ چرا گرين هورس برتر است؟
    _ عضويت کاملاً رايگان
    _ ارسال پورسانت ها به آدرس منزل شما
    _ عدم خروج ارز از کشور
    _ چکها متعلق به CHASE MANHATTAN BANK طرف قرار داد بانکهاي ملي و رفاه
    _ عدم نياز به تعادلسازي يا توازن سازي يا تناسب سازي در زير مجموعه گيري (به اين معني که در زيرمجموعه گيري طرف چپ يا راست نداريم بلکه زيرمجموعه مرحله اي ميباشد)

  11. لات 14/09/2008 در 21:37

    من یه لاتم. حوصله خوندن نوشته تو نداشتم. اما عکستو عوض کردی بهتر شده.

برای صالح دمشقی پاسخی بگذارید لغو پاسخ